چون پيکر مطبوعت در معني زيبائي شاعر : خواجوي کرماني صورت نتوان بستن نقشي بدلارائي چون پيکر مطبوعت در معني زيبائي با زلف چليپايت ترسست ز ترسائي با نرگس مخمورت بيمست ز بيماري فرهاد لب لعلت شيرين به شکر خائي مجنون سر زلفت ليلي بدلاويزي ميداد بصد دستش بالاي تو بالائي چون سرو سهي ميکرد از قد تو آزادي گردد چو سر زلفت سرگشته و سودائي آنرا که بود در سر سوداي سر زلفت ليکن بشد از دستم سرشتهي دانائي گفتم که بدانائي از قيد تو بگريزم کارام نميباشد...