اين چه خلدست که چندين همه حورست اينجا

اين چه خلدست که چندين همه حورست اينجا شاعر : خواجوي کرماني چه غم از نار که در دل همه نورست اينجا اين چه خلدست که چندين همه حورست اينجا گو بده باده درين حجله که سورست اينجا گل سوري که عروس چمنش مي‌خوانند منزل راحت و ريحان و سرورست اينجا موسم عشرت و شادي و نشاطست امروز روشنم گشت چو خورشيد که طورست اينجا اگر آن نور تجليست که من مي‌بينم ظاهر آنست که در عين ظهورست اينجا آنکه در باطن ما کرد دو عالم ظاهر خالي از غيبت و عاري ز حضورست اينجا يار...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اين چه خلدست که چندين همه حورست اينجا
اين چه خلدست که چندين همه حورست اينجا
اين چه خلدست که چندين همه حورست اينجا

شاعر : خواجوي کرماني

چه غم از نار که در دل همه نورست اينجااين چه خلدست که چندين همه حورست اينجا
گو بده باده درين حجله که سورست اينجاگل سوري که عروس چمنش مي‌خوانند
منزل راحت و ريحان و سرورست اينجاموسم عشرت و شادي و نشاطست امروز
روشنم گشت چو خورشيد که طورست اينجااگر آن نور تجليست که من مي‌بينم
ظاهر آنست که در عين ظهورست اينجاآنکه در باطن ما کرد دو عالم ظاهر
خالي از غيبت و عاري ز حضورست اينجايار هم غايب و هم حاضر و چون درنگري
جام مي نوش که از صومعه دورست اينجاسخن از خرقه و سجاده چه گوئي خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.