زنده کدامست بر هوشيار
شاعر : سعدي
آن که بميرد به سر کوي يار | | زنده کدامست بر هوشيار | پند خردمند نيايد به کار | | عاشق ديوانه سرمست را | به که بگشتن بنهي در ديار | | سر که به کشتن بنهي پيش دوست | در سر سوداي تو شد روزگار | | اي که دلم بردي و جان سوختي | کوه احد گر تو نهي نيست بار | | شربت زهر ار تو دهي نيست تلخ | غرقه عشق تو نبيند کنار | | بندي مهر تو نيابد خلاص | لاجرمم عشق ببود آشکار | | درد نهاني دل تنگم بسوخت | وز مژهام خواب توقع مدار | | در دلم آرام تصور مکن | ور گنه از توست غرامت بيار | | گر گله از ماست شکايت بگوي | تا ننشيني ننشيند غبار | | بر سر پا عذر نباشد قبول | مدعيم گر نکنم جان نثار | | دل چه محل دارد و دينار چيست | فخر بود داغ خداوندگار | | سعدي اگر زخم خوري غم مخور | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}