ترک يار عزيز نتوانيم
شاعر : سعدي
ما گدايان خيل سلطانيم | | ترک يار عزيز نتوانيم | بنده را نام خويشتن نبود | | شهربند هواي جانانيم | گر برانند و گر ببخشايند | | هر چه ما را لقب دهند آنيم | چون دلارام ميزند شمشير | | ره به جاي دگر نميدانيم | دوستان در هواي صحبت يار | | سر ببازيم و رخ نگردانيم | مر خداوند عقل و دانش را | | زر فشانند و ما سر افشانيم | هر گلي نو که در جهان آيد | | عيب ما گو مکن که نادانيم | تنگ چشمان نظر به ميوه کنند | | ما به عشقش هزاردستانيم | تو به سيماي شخص مينگري | | ما تماشاکنان بستانيم | هر چه گفتيم جز حکايت دوست | | ما در آثار صنع حيرانيم | سعديا بي وجود صحبت يار | | در همه عمر از آن پشيمانيم | ترک جان عزيز بتوان گفت | | همه عالم به هيچ نستانيم | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}