ترک يار عزيز نتوانيم شاعر : سعدي ما گدايان خيل سلطانيم ترک يار عزيز نتوانيم بنده را نام خويشتن نبود شهربند هواي جانانيم گر برانند و گر ببخشايند هر چه ما را لقب دهند آنيم چون دلارام ميزند شمشير ره به جاي دگر نميدانيم دوستان در هواي صحبت يار سر ببازيم و رخ نگردانيم مر خداوند عقل و دانش را زر فشانند و ما سر افشانيم هر گلي نو که در جهان آيد عيب ما گو مکن که نادانيم تنگ چشمان نظر به ميوه کنند ما به عشقش هزاردستانيم تو به سيماي...