قيمت گل برود چون تو به گلزار آيي

شاعر : سعدي

و آب شيرين چو تو در خنده و گفتار آييقيمت گل برود چون تو به گلزار آيي
بار ديگر نکند گر تو به رفتار آيياين همه جلوه طاووس و خراميدن او
ديده بردوز نبايد که گرفتار آييچند بار آخرت اي دل به نصيحت گفتم
دل چنين سخت نباش تو مگر خاراييمه چنين خوب نباشد تو مگر خورشيدي
چشم باشد مترصد که دگربار آييگر تو صد بار بيايي به سر کشته عشق
من خصومت نکنم گر تو به پيکار آييسپر از تيغ تو در روي کشيدن نهيست
چون تو لعبت ز پس پرده پديدار آييکس نماند که به ديدار تو واله نشود
گر بر آن سنبل زلف و گل رخسار آييديگر اي باد حديث گل و سنبل نکني
حيف باشد که تو در خاطر اغيار آييدوست دارم که کست دوست ندارد جز من
به چنين صورت و معني که تو مي‌آراييسعديا دختر انفاس تو بس دل ببرد