قيمت گل برود چون تو به گلزار آيي شاعر : سعدي و آب شيرين چو تو در خنده و گفتار آيي قيمت گل برود چون تو به گلزار آيي بار ديگر نکند گر تو به رفتار آيي اين همه جلوه طاووس و خراميدن او ديده بردوز نبايد که گرفتار آيي چند بار آخرت اي دل به نصيحت گفتم دل چنين سخت نباش تو مگر خارايي مه چنين خوب نباشد تو مگر خورشيدي چشم باشد مترصد که دگربار آيي گر تو صد بار بيايي به سر کشته عشق من خصومت نکنم گر تو به پيکار آيي سپر از تيغ تو در روي کشيدن نهيست ...