گرم راحت رساني ور گزايي

شاعر : سعدي

محبت بر محبت مي‌فزاييگرم راحت رساني ور گزايي
که هست از ديرگه باز آشناييبه شمشير از تو بيگانه نگردم
من از قيدت نمي‌خواهم رهاييهمه مرغان خلاص از بند خواهند
بر آنم صبر هست الا جداييعقوبت هرچ از آن دشوارتر نيست
هنوز از دوستان خوشتر گدايياگر بيگانگان تشريف بخشند
بده گر بوسه‌اي داري بهاييمنم جانا و جاني بر لب از شوق
که روحاني ندانند از هواييکساني عيب ما بينند و گويند
که سعدي توبه کرد از پارساييجميع پارسايان گو بدانند
نمي‌ترسم که از زهد رياييچنان از خمر و زمر و ناي و ناقوس