اي سرو حديقه معاني

شاعر : سعدي

جاني و لطيفه جهانياي سرو حديقه معاني
خوشتر که پس از تو زندگانيپيش تو به اتفاق مردن
تو فتنه آخرالزمانيچشمان تو سحر اولين اند
گويي که به جسم در ميانيچون اسم تو در ميان نباشد
حاجت نبود به ارمغانيآن را که تو از سفر بيايي
من جان بدهم به مژدگانيگر ز آمدنت خبر بيارند
الا به اميد شادمانيدفع غم دل نمي‌توان کرد
حيران وجود خود بمانيگر صورت خويشتن ببيني
در وقت بهار و مهربانيگر صلح کني لطيف باشد
پيرامن خد ارغوانيسعدي خط سبز دوست دارد
از ياد نمي‌رود جوانياين پير نگر که همچنانش