شنيدم که طي در زمان رسول
شاعر : سعدي
نکردند منشور ايمان قبول | | شنيدم که طي در زمان رسول | گرفتند از ايشان گروهي اسير | | فرستاد لشکر بشير نذير | که ناپاک بودند و ناپاکدين | | بفرمود کشتن به شمشير کين | بخواهيد از اين نامور حاکمم | | زني گفت من دختر حاتمم | که مولاي من بود از اهل کرم | | کرم کن به جاي من اي محترم | گشادند زنجيرش از دست و پاي | | به فرمان پيغمبر نيک راي | که رانند سيلاب خون بي دريغ | | در آن قوم باقي نهادند تيغ | مرا نيز با جمله گردن بزن | | بزاري به شمشير زن گفت زن | به تنها و يارانم اندر کمند | | مروت نبينم رهايي ز بند | به سمع رسول آمد آواز وي | | همي گفت و گريان بر اخوان طي | که هرگز نکرد اصل و گوهر خطا | | ببخشيدش آن قوم و ديگر عطا | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}