مردمان دوستي چنين نکنند

شاعر : سنايي غزنوي

هر زمان اسب هجر زين نکنندمردمان دوستي چنين نکنند
مذهب و اعتقاد و دين نکنندجنگ و آزار و خشم يکباره
ديگري را بر او گزين نکنندچون کسي را به مهر بگزينند
بر دل عاشقان کمين نکننددر رخ دوستان کمان نکشند
دل بيگانه را رهين نکنندچون مني را به چاره‌ها کردن
سال و مه آرزوي کين نکنندروز و شب اختيار مهر کنند
آن کنند اختيار و اين نکنندچون وفا خوبتر بود که جفا
ليک عاشق را حزين نکنندبر سماع حزين خورند شراب
همچو زلف بتان چين نکنندزلف پر چين ز بهر فتنه‌ي خلق
که ترا خلق پوستين نکننداينهمه مي‌کني و پنداري
که پري‌زادگان چنين نکنندمکن اي لعبت پري‌زاده
بهر دنيا به ترک دين نکنندهمه شاه و گدا و مير و وزير