اي زلف تو تکيه کرده بر گوش

شاعر : سنايي غزنوي

اي جعد تو حلقه گشته بر دوشاي زلف تو تکيه کرده بر گوش
وي کرده تنم ز هجر مدهوشاي کرده دلم ز عشق مفتون
اي لاله رخ سمن بناگوشچون رزم کني و بزم سازي
خوانند ترا بت زره پوشگويند ترا مه قدح گير
تا روز نگيري اندر آغوشگيرم که مرا شبي به خلوت
يک باره مرا کني فراموشنيکو نبود که بي گناهي
باري سخنش به طبع بنيوشگيرم که سنايي از غمت مرد
از ناله‌ي او جهان پر از جوشبي روي تو بود دوش تا صبح
زينگونه که او گذاشت شب دوشيارب شب کس مباد هرگز