اي پسته‌ي دهانت شيرين و انگبين لب

شاعر : سيف فرغاني

من تلخ کام مانده در حسرت چنين لباي پسته‌ي دهانت شيرين و انگبين لب
زد بوسه‌ي تو ما را چون نان در انگبين لببوديم بر کناري عطشان آب وصلت
هر کو نهاده باشد باري دهان برين لبهرگز برون نيايد شيريني از زبانش
چون تو به گاه خنده، گيري در آستين لبعاشق از آستينت شکر کشد به دامن
روزي دو ره نهاده خورشيد بر زمين لبتا در مقام خدمت پيش تو خاک بوسد
تا لعل تر بريزد از کوزه‌ي گلين لباز بهر آب خوردن باري دهان برو نه
از آرزوي لعلت مالند بر نگين لببا داغ مهر مهرت اي بس گدا که چون من
هم شکر آب دندان هم پسته آتشين لباز معجزات حسنت بر روي تو بديدم
زين بوسه‌هاي شيرين درده به شکرين لبدل تلخکام هجر است او را به جاي باده
چون مرغ بهر دانه از خاک بوسه چين لبتا چند باشد اي جان پيش در تو ما را
خط نبات رنگت همچون ترانگبين لبتو سرخ روي حسني تا کرد شير شيرين
همچون گلوي قمري ز آن خط عنبرين لبچون فاخته بنالم اکنون که مر تو را شد
ز آن سان که در خموشي با لب بود قرين لبهنگام شعر گفتن شوقت مرا قرين دان