نور رخ تو قمر ندارد

شاعر : سيف فرغاني

ذوق لب تو شکر نداردنور رخ تو قمر ندارد
مانند تو يک پسر ندارددر دور تو مادر زمانه
از محنت ما خبر نداردبي‌بهره ز دولت غم تو
دل مي‌ندهد مگر نداردآن کس که چو من به روي خوبت
جان را ز تو دوستر ندارد؟!دلداده‌ي صورت تو اي دوست
کن را که فگند بر نداردجانا دل تو چو روزگار است
وندر دل تو اثر ندارددر سنگ اثر کند فغانم
کو جز تو کسي دگر نداردمگذار به ديگران کسي را
در عشق تو ديده تر ندارداز خون جگر کسي به جز سيف