دل سقيم شفا يابد از اشارت عشق

شاعر : سيف فرغاني

اگر نجات خوهي گوش کن عبارت عشقدل سقيم شفا يابد از اشارت عشق
دو کون از سر راهت به يک اشارت عشقچو غافلان منشين، راه رو که برخيزد
ز مرگ رستي اگر بشنوي بشارت عشقخبر دهد که تو مردي و شد دلت زنده
که همچو ديگ نجوشيدي از حرارت عشقچو هيزم ار چه بسي سوختي ولي خامي
که دوستي حدث بشکند طهارت عشقتو بر وضوي قدم باش و دل مده به کسي
ز سوز بگذر و درساز با خسارت عشقگرت دل است که سرمايه‌دار وصل شوي
هميشه کور بود مرد بي‌بصارت عشقچو آسمان اگرش صدهزار باشد چشم
برون منه قدمي هرگز از عمارت عشقوراي عشق خرابي است تا سرت نرود
که خواجه چاکر بنده است در امارت عشقغلام‌وار همي کن اياز را خدمت
چو تلخ کام شوي روزي از مرارت عشقشبي ز شربت وصلش دهان کني شيرين
تو را که خانه به تاراج شد ز غارت عشقدگر ز حادثه غم نيست سيف فرغاني