چو هيچ مي‌نکني التفات با ما تو

شاعر : سيف فرغاني

چه فايده است درين التفات ما با تو؟چو هيچ مي‌نکني التفات با ما تو
چو در ميانه مسافت همين منم تا توبراي چيست تکاپوي من به هر طرفي؟
خيالم است که در جامه اين منم يا توز بس که خلعت عشق تو جان من پوشيد
ز روي نسبت ما قطره‌ايم و دريا توبه چشم معني چندان که باز مي‌نگرم
که قطره بحر ببيند تو ما شوي ما توپس اين تويي و مني در ميانه چندان است
که دلبران همه سحرند و دست بيضا توترا به بردن دلهاي خلق معجزه‌اي است
که اين وظيفه از آن من است فرما تواجل به کشتن من قصد داشت، عشقت گفت
منم به لب شکر و طوطي شکرخا توشب وصال دهان بر لبم نهادي و گفت
که در جهان به سخن مي‌شوي هويدا توبدان که هست تو را با دهان من نسبت
چو ديد بنده که در دل همي کني جا توفدا کند پس ازين جان و دل به دست آرد
توي به وصل خود اين مرده را مسيحا، تو!ز فرقت تو چو مرده است سيف فرغاني