ايا خلاصه‌ي خوبان کراست در همه دنيي

شاعر : سيف فرغاني

چنين تني همگي جان و صورتي همه معنيايا خلاصه‌ي خوبان کراست در همه دنيي
که دل فروز چو ديني و دل‌رباي چو دنييغم تو دنيي و دين است نزد عاشق صادق
به زير پاي تو مردن مراست پايه‌ي اعليبر آستان تو بودن مراست مجلس عالي
منم منم به تو لايق تويي تويي به من اولياگر چه نيست تويي و مني ميان من و تو
ز روي تو به خيال و ز وصل تو به تمنيتو در مشاهده با ديگران و من شده قانع
حصار کردن قدس است بهر کشتن يحييخراب گشتن ملک است دل شکستن عاشق
به مرده روح ببخشد لب تو چون دم عيسيز زنده دل بربايد رخ تو چون زر رنگين
شعاع مهر چه باشد به نزد نور تجليچراغ ماه نتابد به پيش شمع رخ تو
نهاده چون سر مجنون بر آستانه‌ي ليليبه دست دل قدم صدق سيف بر سر کويت