اي هشت خلد را به يکي نان فروخته!

شاعر : سيف فرغاني

وز بهر راحت تن خود جان فروخته!اي هشت خلد را به يکي نان فروخته!
تو دوزخي، بهشت به يک نان فروختهنزد تو خاکسار چو دين را نبوده آب
اي تو ز بخل آب به مهمان فروخته!نان تو آتش است و به دينش خريده‌اي
اسلام ترک کرده و ايمان فروخته!اي از براي نعمت دنيا چو اهل کفر،
وي تو به ديو، ملک سليمان فروخته!اي تو به گاو، تخت فريدون گذاشته!
وي جان جبرئيل به شيطان فروخته!اي خانه‌ي دلت به هوا و هوس گرو!
انگشتري ملک به ديوان فروخته!اي تو زمام عقل سپرده به حرص و آز
وي برگ گل به خار مغيلان فروخته!اي خوي نيک کرده به اخلاق بد بدل!
بهر سراب چشمه‌ي حيوان فروخته!اي بهر نان و جامه ز دين بينوا شده
جاروب تر خريده و ريحان فروخته!اي غمر خشک مغز که از بهر بوي خوش
شيطان کميز خر به تو سکران فروختهتو مست غفلتي و به اسم شراب ناب
از راي تيره شمع به کوران فروختهدزد هوات کرده سيه دل چنان که تو
اي نيل را به قطره‌ي باران فروخته!دين است مصر ملک و عزيز اندروست علم
وز بهر لقمه حکمت لقمان فروختهاز بهر جامه جنت ماوي گذاشته
اي گنج را به خانه‌ي ويران فروخته!کرده فداي دنيي ناپايدار دين
\Nترک عمل بگفته و قانع شده به قول