گرم عنايت او در بروي بگشايد

شاعر : عبيد زاکاني

هزار دولتم از غيب روي بنمايدگرم عنايت او در بروي بگشايد
سرم به پايه‌ي کروبيان فرو نايدنظر به گلشن روحانيون نيندازم
ز روي لطف بر احوال ما ببخشايدوگر به حال پريشان ما کند نظري
ز کبر دامن همت بدان نيالايدبه پيش خاطرم ار کاينات عرضه کنند
گرش به صيقل توفيق زنگ بزدايدتوان در آينه‌ي آن جمال جان ديدن
پسند دوست بود هرچه دوست فرمايدورم ز پيش براند به جور حکم اوراست
دلش ز غم نرهد خاطرش نياسايدعبيد را کرمش تا نوازشي نکند