اي جوانبخت وزيري که کند افسر سر

شاعر : عبيد زاکاني

خاک پايت چو بدين گنبد خضرا برسداي جوانبخت وزيري که کند افسر سر
دل هرکس ز عطايت به تمني برسدجان هر خسته ز لطف تو دوا کسب کند
رکن اسلام ز نام تو به اعلي برسدملک را چون تو عميدي چو خدا روزي کرد
کش ز يمن نظرت کار به بالا برسدخسروا بنده عبيد از کرمت دارد چشم
عرضه فرماي چو رايات به بيضا برسدگر بود مصلحت احوال دعاگو با شاه
يک دو زان شايد اگر زانکه به آنها برسدبيتکي چند ز اشعار کسان داردم ياد
حرص گيرد چو بدين حضرت والا برسد»«آنکه او هست در اين دور به ناني خرسند
بار گوهر طلبد هرکه به دريا برسدآري از چاه بجز آب تمني نکند
نظري باز کند مرگ مفاجا برسدتا ابد کامروا باشد که خصمت گر خود
جرم خورشيد جهانگرد به جوزا برسدمدت عمر تو چندانکه پياپي صد بار