غلام روي توام، اي غلام، باده بيار

شاعر : فخرالدين عراقي

که فارغ آمدم از ننگ و نام، باده بيارغلام روي توام، اي غلام، باده بيار
درآ به مجلس و پيش از طعام باده بيارکرشمه‌هاي خوش تو شراب ناب من است
چه حاجت است صراحي و جام؟ باده بياربه غمزه‌اي چو مرا مست مي‌تواني کرد
گر آمدي به تقاضاي وام، باده بياربه مستي از لب تو وام کرده‌ام بوسي
شده است تن همه ديده چو دام، باده بيارمگر که مرغ طرب درفتد به دام مرا
فتاد از پي دانه به دام، باده بيارکجاست دانه‌ي مرغان؟ که طوطي روحم
چو مي نگيرد بي مي نظام، باده بيارنظام بزم طرب از مي است، مجلس ما
مگر زبون شود اين بدلگام، باده بيارعنان ربود ز من توسن طرب، ساقي
مدار منتظرم بر دوام، باده بيارز انتظار چو ساغر دلم پر از خون شد
که آفتاب برآيد ز جام، باده بياراگر چه روز فروشد، صبوح فوت مکن
مدار خون صراحي حرام، باده بياردرين مقام که خونم حلال مي‌داري
اگر چه صبح خوش آيد، به شام باده بياربه وقت شام، بيا تا قضاي صبح کنيم
براي پختن سوداي خام باده بيارنمي‌پزد تف غم آرزوي خام مرا
همي دهم به تو، بستان تمام، باده بيارمنم کنون و يکي نيم جان رسيده به لب
مگر رسم ز لب تو به کام، باده بياربه مستي از لب تو مي‌توان ستد بوسي
غلام روي توام، اي غلام، باده بيارمرا ز دست عراقي خلاص ده نفسي