آب حيوان است، آن لب، يا شکر؟

شاعر : فخرالدين عراقي

يا سرشته آب حيوان با شکر؟آب حيوان است، آن لب، يا شکر؟
آب حيوان پيش آن لب يا شکر؟ني خطا گفتم: کجا لذت دهد
کس نخواند جان شيرين را شکرکس نگويد نوش جان‌ها را نبات
کوثر و تسنيم جان افزا شکرلعل تو شکر توان گفت، ار بود
نيست يار لعل تو تنها شکرقوت جان است و حيات جاودان
وي خجل زان لعل شکرخا شکراي به رشک از لعل تو آب حيات
خود نجستي از لب عذرا شکروامق ار ديدي لب شيرين تو
مي‌گدازد در دهان ما شکرنام تو تا بر زبان ما گذشت
تا گهر چون مي‌کند پيدا شکر؟از لب و دندان تو در حيرتم
در جهان تنگ است چون دلها شکرتا دهانت شکرستان گشت و لب
از مزاج ار مي‌برد سودا شکر؟من چرا سودايي لعلت شدم
ني، طمع دارد از آن لبها شکرگرد لعل تو همي گردد نبات
طوطيان بين جمله سر تا پا شکرگرد بر گرد لب شيرين تو
باشد آري نايب حلوا شکرلعل و گفتار تو با هم در خور است
اي عجب، چون مي‌شود دريا شکر؟طبع من شيرين شد از ياد لبت
مي‌فشاند در سخن هر جا شکرلفظ شيرين عراقي چون لبت