روي ننمود يار چتوان کرد

شاعر : فخرالدين عراقي

نيست تدبير کار، چتوان کرد؟روي ننمود يار چتوان کرد
نپذيرفت يار، چتوان کرد؟بر درش هر چه داشتم بردم
نيست جز خارخار، چتوان کرد؟از گل روي يار قسم دلم
گشتم اين لحظه خوار، چتوان کرد؟بوده‌ام بر درش عزيز بسي
گردش روزگار چتوان کرد؟بر مراد دلم نمي‌گردد
با غمم غمگسار چتوان کرد؟غم بسيار هست و نيست دريغ،
لاغر آمد شکار، چتوان کرد؟از پي صيد دل نهادم دام
درهم و سوکوار، چتوان کرد؟چند باشي، عراقي، از پس دل