دم مزن گر همدمي مي‌بايدت

شاعر : عطار

خسته شو گر مرهمي مي‌بايدتدم مزن گر همدمي مي‌بايدت
محو شو گر محرمي مي‌بايدتتا در اثباتي تو بس نامحرمي
گر چو دريا همدمي مي‌بايدتهمچو غواصان دم اندر سينه کش
پيشواي هر غمي مي‌بايدتاز عبادت غم کشي و صد شفيع
هر عبادت را نمي مي‌بايدتاشک لايق‌تر شفيع تو از آنک
عالمي در عالمي مي‌بايدتتنگدل ماندي، که دل يک قطره خونست
صبر صد عالم همي مي‌بايدتتا که اين يک قطره صد دريا شود
در حضور او دمي مي‌بايدتهر دو عالم گر نباشد گو مباش
تا قيامت ماتمي مي‌بايدتدر غم هر دم که نبود در حضور
عهد خود مستحکمي مي‌بايدتدر حضورش عهد کردي اي فريد