تا عشق تودر ميان جان است

شاعر : عطار

جان بر همه چيز کامران استتا عشق تودر ميان جان است
کس قيمت عشق تو ندانستيارب چه کسي که در دو عالم
زان است که از جهان نهان استعشقت به همه جهان دريغ است
سوداي تو بحر بي کران استاندوه تو کوه بي‌قرار است
با درد غم تو شادمان استشادي دل کسي که دايم
ديري است کم آرزوي آن استبا تو نفسي نشسته بودم
پيش از اجل آرزوي آن استگر دست دهد دمي وصالت
خود جان ز چه بسته‌ي جهان استجانا چو تو از جهان فزوني
بر بوي وصال جاودان استبي صبر و قرار جان عطار