در ره عشاق نام و ننگ نيست

شاعر : عطار

عاشقان را آشتي و جنگ نيستدر ره عشاق نام و ننگ نيست
دامن معشوقت اندر چنگ نيستعاشقي تردامني گر تا ابد
گر دو عالم بر تو بي‌او تنگ نيستننگ بادت هر دو عالم جاودان
در زمين و آسمان فرسنگ نيستپيک راه عاشقان دوست را
عقل و جان را سوي او آهنگ نيستمرغ دل از آشياني ديگر است
تا شود پر خون دلي کز سنگ نيستساقيا خون جگر در جام ريز
تا بسوزد هر که او يک رنگ نيستآتش عشق و محبت برفروز
بيدلان عشق را فرهنگ نيستکار ما بگذشت از فرهنگ و سنگ
درد در ده جاي نام و ننگ نيستراست نايد نام و ننگ و عاشقي
هر که او از دار عشق آونگ نيستنيست منصور حقيقي چون حسين
کسمان با همتش هم سنگ نيستشد چنان عطار فارغ از جهان