کسي کز حقيقت خبردار باشد

شاعر : عطار

جهان را بر او چه مقدار باشدکسي کز حقيقت خبردار باشد
که در ديده او را پديدار باشدجهان وزن جايي پديدار آرد
جهان پيش او ذره کردار باشدبلي ديده‌اي کز حقيقت گشايد
چو زان چشم بيني تو بسيار باشدغلط گفتم آن ذره‌اي گر بود هم
ببين تا درونش چه بر کار باشدکسي را که دو کون يک قطره گردد
کجا گردش چرخ دوار باشداگر سايه‌ي باطن او نباشد
بقاي ابد را سزاوار باشدنباشد خبر يک سر مويش از خود
فنا گشتن از خود چه تيمار باشدکسي را که تيمار دادش بقا شد
به صد وجه پيوسته غمخوار باشدغم خود مخور تا تو را ذره ذره
اگر تو نباشي بسي کار باشدبه جاي تو چون اصل کار است باقي
مپندار سري که پندار باشددرين راه اگر تا ابد فکر برود
يقين دان که آن دم نه عطار باشداگر جان عطار اين بوي يابد