دل ز ميان جان و دل قصد هوات مي‌کند

شاعر : عطار

جان به اميد وصل تو عزم وفات مي‌کنددل ز ميان جان و دل قصد هوات مي‌کند
بر سر صد هزار غم ياد جفات مي‌کندگرچه نديد جان و دل از تو وفا به هيچ روي
آنچه ميان عاشقان بند قبات مي‌کندمي‌نکند به صد قران ترک کلاه‌دار چرخ
لعل تو طرح مي‌نهد روي تو مات مي‌کندخسرو يک سواره را بر رخ نطع نيلگون
وين تو نمي‌کني بتا زلف دوتات مي‌کندجان و دلم به دلبري زير و زبر همي کني
هر نفسي به داوري بر سر مات مي‌کندخود تو چه آفتي که چرخ از پي گوشمال من
خط تو خود به دست خود با تو سزات مي‌کندگرچه فريد، از جفا مي‌نکند سزاي تو