دو جهان بي‌توام نمي‌بايد

شاعر : عطار

نه يکي بس دو ام نمي‌بايددو جهان بي‌توام نمي‌بايد
از توام جز توام نمي‌بايدهرچه خواهم ز تو تو به زاني
رويي از هر سوم نمي‌بايدقبله‌ام چون جمال روي تو بس
اين تن بدخوم نمي‌بايدجان من چون بشنيد قول الست
اجتهادي نوم نمي‌بايدبسم از هر دو کون قول قديم
قوت بازوم نمي‌بايدگرچه مويي شدم ز شوق رخت
ذره‌اي نيروم نمي‌بايدضعف من چون ز اشتياق تو خاست
هيچ بيرون شوم نمي‌بايدچون چنين در ره توام عاجز
زحمت داروم نمي‌بايدگرچه دردم گذشت از اندازه
گره ابروم نمي‌بايدصد گره هست از تو بر کارم
که دل صد توم نمي‌بايدپيچ پيچي برون بر از کارم
هيچ هم زانوم نمي‌بايدور نخواهي گشاد در بر من
که بدو و نيکوم نمي‌بايدچون به تو راه نيست محوم کن
سگ در پهلوم نمي‌بايدشير مردي اگر به من نرسيد
توبه‌ي جادوم نمي‌بايدنفس جادوم کوه کرد بسي
ترکي هندوم نمي‌بايداي فريد از بهانه دست بدار