اي زلف تو شبي خوش وانگه به روز حاصل

شاعر : عطار

خورشيد را ز رشکت صد گونه سوز حاصلاي زلف تو شبي خوش وانگه به روز حاصل
هر تير ترکشت را صد کينه توز حاصلهر تابش مهت را مهري هزار در سر
ماهي که ديد او را سي و دو روز حاصلماهي در درجت هر يک چو روز روشن
ملکي ز خطت آمد در نيمروز حاصلروي تو بود روزي خطت گرفت نيمي
کردي به چشم زخمي تو دلفروز حاصلملکي که هيچ سلطان حاصل نديد خود را
زلف تو کرده آن را پيوسته کو ز حاصلوان راستي که کس را هرگز نشد مسلم
عطار را گر آيد صد پرده دوز حاصلپرده دريدن تو پيوند کي پذيرد