نيست آسان عشق جانان باختن

شاعر : عطار

دل فشاندن بعد از آن جان باختننيست آسان عشق جانان باختن
با چنين جان عشق نتوان باختنعشق را جان دگر بايد از آنک
سر در آن ره چون گريبان باختننيست آري کار هر تر دامني
در غم معشوق آسان باختنهرچه آن دشوار حاصل کرده‌اي
گاه گريان گاه خندان باختنشمع را زيباست هر ساعت سري
کج روا در پيش سلطان باختنتو گدا کژ بازي آخر کي رسي
عمر ار در ماتم آن باختنکي تواني يوسفي ناکرده گم
ديده‌اي را بيت‌الاحزان باختنکار يعقوب است از سوز فراق
زان نبايد نرد جانان باختنچون فريد از هرچه باشد مفلست