زهي مه را رخت تنوير داده

شاعر : عطار

به يکسو روز را شبگير دادهزهي مه را رخت تنوير داده
کمالت عقل را تشوير دادهجمالت حسن را در بر گرفته
شکر لعل لبت را شير دادهخرد نطق خوشت را کار بسته
ازين نه بم نواي زير دادهعروش هشت جنت در فراقت
صفاتت صد يکي تقرير دادهچو خوشه ده زبان گشته نهم چرخ
ز عکس راي تو تأثير دادهازين طاق چهارم روي خورشيد
ز کف سر رشته‌ي تقدير دادهقضا ديده قدر مايه ز قدرت
عذاب خلد را تأخير دادهبه فرمان تو اي فرمان ده جان
تو از زلف خودش زنجير دادهدل عطار مجنون غم تو
به هم نامي نکو نامم کن اي صدربه هم نامي حق دارم زهي قدر