اي وراي وصف و ادراک آمده

شاعر : عطار

از صفات واصفان پاک آمدهاي وراي وصف و ادراک آمده
لاجرم هستيم خاک خاک تودست کس نرسيد برفتراک تو
اهل عالم خاک خاک تو شدندخاک تو ياران پاک تو شدند
دشمن است او دوست داران تراهرک خاکي نيست ياران ترا
چار رکن کعبه‌ي صدق و صفااولش بوبکر و آخر مرتضا
و آن دگر در عدل خورشيد منيرآن يکي در صدق هم راز و زير
آن دگر شاه اولوالعلم و سخاآن يکي درياي آزرم و حيا
جان مادر در تب و تاب اوفتادمادري را طفل در آب اوفتاد
آب بردش تا بناب آسيايدر تحير طفل مي‌زد دست و پاي
شد سوي درز آب حالي برکشيدخواست شد در ناو مادر کان بديد
بر سر آن آب از پس رفت نيزآب از پس رفت و آن طفل عزيز
شيردادش حالي و در برگرفتمادرش درجست او را برگرفت
هست اين غرقاب را ناوي گراناي ز شفقت داده مهر مادران
پيش ناو آب حسرت اوفتيمچون در آن گرداب حيرت اوفتيم
دست و پايي مي‌زنيم از اضطرابمانده سرگردان چو آن طفل در آب
از کرم در غرقه‌ي خود کن نگاهآن نفس اي مشفق طفلان راه
برکش از لطف و کرم در ز آب مارحمتي کن بر دل پرتاب ما
برمگير از پيش ما خوان کرمشيرده ما را ز پستان کرم