کرد شاگردي سال از اوستاد

شاعر : عطار

کز بهشت آدم چرا بيرون فتادکرد شاگردي سال از اوستاد
چون به فردوسي فرو آورد سرگفت بود آدم همي عالي گهر
کاي بهشتت کرده از صد گونه بندهاتفي برداشت آوازي بلند
سر فروآرد به چيزي دون ماهرک در هر دو جهان بيرون ما
زانک نتوان زد به غير دوست دستما زوال آريم بر وي هرچ‌هست
جاي بي‌جانان کجا آيد به کارجاي باشد پيش جانان صد هزار
گر همه آدم بود افکنده شدهرک جز جانان به چيزي زنده شد
کاولين چيزي دهند آنجا جگراهل جنت را چنين آمد خبر
زان جگر خوردن ز سرگيردند بازاهل جنت چون نباشد اهل راز