امام راحل، حکيم بصیر
امام راحل، حکيم بصیر
امام راحل، حکيم بصیر
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:
آن چشمي که مي تواند آن فعل و انفعالات را ببيند، اسمش در اصطلاح اسلامي و قرآني، عبارت از حکمت است.
«و اتيناه الحکمه و فصل الخطاب» (1). تا آن جايي که من فهميدم، حکمت، آن بينشي است که مي تواند حقايق را ماوراي غشاي مادي آن ببيند. با اين که من قبل از انقلاب هم سال هاي متمادي خدمت امام بزرگوار و عظيم الشأنمان، ارادت و اخلاص داشتم و ايشان را از نزديک مي شناختم، اما اين نکته را بعد از انقلاب متوجه شدم که امام يک مرد حکيم است. در اين جا، حکيم به معناي مصطلح آن- يعني فيلسوف- مورد نظر نيست؛ بلکه حکمت به همان معناي واقعي و قرآني آن- که خداي متعال مي فرمايد ما آن را به پيامبران داديم- مورد نظر است. اين کتاب هاي فهرستي- مثل المعجم المفهرس- را نگاه کنيد، با اين چيزها انس بگيريد؛ خيلي خوب است. در معجم، کلمه ي حکمت را پيدا کنيد. بعد به همه ي آياتي که در آن، کلمه ي حکمت هست، نگاه کنيد. اگر معناي آيات را هم متوجه نمي شويد، به ترجمه مراجعه کنيد و ببينيد که در قرآن، حکمت چيست.
همه ي اين حوادثي که شما در انقلاب ديديد و امام درباره ي آن چيزي گفتند و شد، از اين قبيل بود. نه اين که تصور کنيد ايشان محاسبه ي مادي و سياسي مي کردند. نه، آن بزرگوار اهل اين محاسبات نبودند. البته فکر سياسي خيلي پخته يي داشتند و حقايق را مي فهميدند؛ امام اين طور نبود که همان محاسباتي را که معمولاً مي کنند، انجام بدهند. اين، همان غيب و ملکوت عالم و ملکوت وجود شماست که بايد به آن ايمان و اعتقاد داشت. راه رسيدن به آن هم تقواست.
اين که ملت ايران و رهبري مثل امام، در مقابل تجمع وسيع تمام احزاب کفر و نفاق، از شرقيش تا غربيش، از مسلمان امريکايي مذاقش تا مسلمان سوسياليست مزاجش، از منافق و مرتجعش تا شهوترانش (عده يي فقط به خاطر شهوتراني، با جمهوري اسلامي مبارزه مي کردند و براي آن کارها لشان لک زده بود! لذا از اين دستگاه بدشان مي آمد و با آن مبارزه مي کردند) بايستند و مطمئن به پيروزي باشند، ناشي از تقوايي است که به آنها حکمت و بصيرت را مي بخشد.
آن چشمي که مي تواند آن فعل و انفعالات را ببيند، اسمش در اصطلاح اسلامي و قرآني، عبارت از حکمت است.
«و اتيناه الحکمه و فصل الخطاب» (1). تا آن جايي که من فهميدم، حکمت، آن بينشي است که مي تواند حقايق را ماوراي غشاي مادي آن ببيند. با اين که من قبل از انقلاب هم سال هاي متمادي خدمت امام بزرگوار و عظيم الشأنمان، ارادت و اخلاص داشتم و ايشان را از نزديک مي شناختم، اما اين نکته را بعد از انقلاب متوجه شدم که امام يک مرد حکيم است. در اين جا، حکيم به معناي مصطلح آن- يعني فيلسوف- مورد نظر نيست؛ بلکه حکمت به همان معناي واقعي و قرآني آن- که خداي متعال مي فرمايد ما آن را به پيامبران داديم- مورد نظر است. اين کتاب هاي فهرستي- مثل المعجم المفهرس- را نگاه کنيد، با اين چيزها انس بگيريد؛ خيلي خوب است. در معجم، کلمه ي حکمت را پيدا کنيد. بعد به همه ي آياتي که در آن، کلمه ي حکمت هست، نگاه کنيد. اگر معناي آيات را هم متوجه نمي شويد، به ترجمه مراجعه کنيد و ببينيد که در قرآن، حکمت چيست.
همه ي اين حوادثي که شما در انقلاب ديديد و امام درباره ي آن چيزي گفتند و شد، از اين قبيل بود. نه اين که تصور کنيد ايشان محاسبه ي مادي و سياسي مي کردند. نه، آن بزرگوار اهل اين محاسبات نبودند. البته فکر سياسي خيلي پخته يي داشتند و حقايق را مي فهميدند؛ امام اين طور نبود که همان محاسباتي را که معمولاً مي کنند، انجام بدهند. اين، همان غيب و ملکوت عالم و ملکوت وجود شماست که بايد به آن ايمان و اعتقاد داشت. راه رسيدن به آن هم تقواست.
اين که ملت ايران و رهبري مثل امام، در مقابل تجمع وسيع تمام احزاب کفر و نفاق، از شرقيش تا غربيش، از مسلمان امريکايي مذاقش تا مسلمان سوسياليست مزاجش، از منافق و مرتجعش تا شهوترانش (عده يي فقط به خاطر شهوتراني، با جمهوري اسلامي مبارزه مي کردند و براي آن کارها لشان لک زده بود! لذا از اين دستگاه بدشان مي آمد و با آن مبارزه مي کردند) بايستند و مطمئن به پيروزي باشند، ناشي از تقوايي است که به آنها حکمت و بصيرت را مي بخشد.
پينوشتها:
1- سوره مبارکه ص، آیه شریفه 20
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}