وقتي ترس هجوم مي‌آورد


 






 

اختلال هراس در گفتگو با دکتر پورافکاري، روان‌پزشک
 

پدرم اغلب اوقات از يک ضرب‌المثل تکراري استفاده مي‌کند و مي‌گويد: «ترس برادر مرگ است». او با گفتن اين جمله سعي مي‌کند تا توان ما را در برابر حوادث و رويدادهاي مختلف تقويت کند اما چند روز پيش بود که به ذهنم رسيد شايد کسي که اين ضرب‌المثل را ابداع کرد به نوعي دچار اختلال هراس بوده و از ترس منظور ديگري داشته است. گفتگوي ما را با دکتر نصرت‌ا... پورافکاري بخوانيد و به من بگوييد آيا شما نيز چنين تصوري داريد يا نه؟

بحث اختلال هراس از چه زماني ميان روانپزشکان مطرح شد؟
 

اختلال هراس از اختلالات اضطرابي است و شاه علامت آن، حملات ترس (پانيک) است. اين واژه از سال 1980 به بعد به علم روان‌پزشکي افزوده شده و پيش از آن، اين بيماري و حملات حاد آن با اختلال اضطرابي منتشر قابل افتراق نبود.

ويژگي اين نوع حملاتي که اشاره کرديد، چيست؟
 

حملات حاد اضطراب براي بيماران ترساننده است. اين حملات بدون هيچ مقدمه و علت ظاهري در فرد ظاهر مي‌شود، به طوري که حتي ممکن است در خواب نيز به چنين حمله‌اي دچار شود. بيماران در اين حالت آن قدر مضطرب مي‌شوند و مي‌ترسند که تصور مي‌کنند تا لحظاتي بعد فوت خواهند کرد.

اين بيماران چه علايم باليني از خود بروز مي‌دهند؟
 

اين بيماران به شدت دچار ترس و وحشت مي‌شوند و احساس مي‌کنند زندگي‌شان در خطر است. تنفس‌هاي سريع و نبض بسيار بالا پيدا مي‌کنند و احساس خفگي به آنها دست مي‌دهد. اين اضطراب به قدري بالا است که اطرافيان ناچار مي‌شوند اين بيماران را به نخستين مرکز درماني برسانند. در معاينات اين افراد به جز تعريق و تشديد رفلکس‌ها، نکته خاصي مشهود نيست اما به دليل اينکه علايم بيماري تقريبا با بيماري‌هاي قلبي مشابه است، ممکن است با بيماري قلبي اشتباه شود و به همين دليل برخي مواقع چنين افرادي در سي‌سي‌يو بستري مي‌شوند.

اختلال هراس در چه افرادي بيشتر مشاهده مي‌شود؟
 

اين اختلال اضطرابي در خانم‌ها بيشتر از آقايان گزارش شده است، به طوري که زنان دو تا شش برابر مردها به اين بيماري دچار مي‌شوند. همچنين در سنين جواني به ويژه در دهه سوم عمر انسان يعني بين 20 تا 30 سالگي بيشتر از مواقع ديگر بروز مي‌کند.

علت وقوع چنين مشکلاتي چيست؟
 

علت‌هاي متفاوتي براي اين اختلال وجود دارد. نخستين علت، ژنتيک است به‌ طوري که ثابت شده دوقلو‌هاي يک تخمکي در مقايسه با دوقلوهاي دوتخمکي بيشتر به اين اختلال دچار مي‌شوند. بسياري از مطالعات نيز آسيب‌پذيري ارثي را مطرح مي‌کنند و در برخي کتب نيز علل زيست‌شناختي مطرح شده است. همچنين بعضي موارد نيز زمينه‌ساز بروز اين اختلال است. به طور مثال، لاکتات سديم و استنشاق گازکربنيک نيز مي‌تواند دليل بروز اختلال هراس شود. بعضي از داروها نيز مانند يوهمبين مي‌تواند اين مشکل را ايجاد کند.

از بين عوامل روان‌شناختي کدام عامل زمينه‌ساز اختلال هراس است؟
 

از علل روان‌شناختي مي‌توان به والدين مضطرب اشاره کرد که مي‌توانند فرزنداني مضطرب تربيت‌ کنند. همان‌طور که مي‌دانيد، اضطراب هم مي‌تواند علايم جسمي ايجاد کند و برعکس علايم جسمي نيز مي‌تواند اضطراب‌آفرين باشد.

در حالتي که بيمار به اختلال هراس دچار مي‌شود، از چه چيزهايي مي‌ترسد؟
 

نخستين چيز ترس از مرگ است و بعد از آن، ترس از جنون و اينکه مشاعرش را از دست بدهد و سومين علامت نيز ترس از کنترل است يعني اينکه فرد مبتلا تصور مي‌کند کنترل خود را از دست داده و کارهاي شرم‌آوري از او سر زده است.

به‌عنوان اطرافيان بيمار، چگونه مي‌توانيم چنين مشکلي را شناسايي کنيم؟
 

همان‌طور که اشاره کردم، نخستين علامت تنگي نفس و احساس خفگي است. در اين حالت تپش قلب بيمار از 120 نيز بيشتر مي‌شود و تا 140 هم مي‌رسد. ممکن است درد قفسه سينه داشته باشد و تعريق کند. برخي افراد نيز دچار سرگيجه، تهوع يا ناراحتي‌هايي در ناحيه شکم مي‌شوند و برخي ديگر نيز احساس مسخ شخصيت پيدا مي‌کنند و با خود بيگانه مي‌شوند. اما دقت کنيدکه اين حملات 15 تا 30 دقيقه بيشتر طول نمي‌کشد و تا رسيدن به اورژانس علايم اوليه برطرف مي‌شود
و احساس خستگي پس از حمله به وجود مي‌آيد.

اين حملات چه مواقعي روي مي‌دهد؟
 

ممکن است اين حمله سالي يک بار و حتي يک بار در روز نيز ايجاد شود و آن‌قدر شدت ترس زياد باشد که فرد بگويد الان مي‌ميرم.

افرادي که از بيماري خود آگاهي دارند، چه رفتاري در جريان بيماري خود دارند؟
 

به دليل حملات اضطرابي فرد مبتلا هميشه از ترس اين حملات در خانه مي‌ماند و بيرون نمي‌رود. برخي از اين افراد نيز از تنهايي بيرون رفتن از خانه مي‌ترسند و به همين دليل بسيار ناتوان مي‌شوند. برخي بيماران شايد سال‌ها از منزل خارج نشوند و اگر هم خارج شوند و به طور مثال تصميم داشته باشند به سينما يا تئاتر بروند حتما صندلي‌هاي کنار را انتخاب مي‌کنند تا اگر اتفاقي برايشان افتاد، امکان بازکردن در برايشان مهيا باشد يا اگر قصد سوارشدن به تاکسي را داشته باشند، هيچ‌گاه در صندلي عقب ميان دو مسافر نمي‌نشينند.

آيا چنين بيماراني نيز قابل درمانند؟
 

البته. خوشبختانه اين اختلال قابل کنترل و قابل درمان است. اما پيش از درمان بايد به اين بيماران اطمينان بدهيم که در ضمن اين حملات شديد هيچ اتفاقي نمي‌افتد. به‌طور مثال به شخص مبتلا بگوييم که «اگر قصد مسافرت داري، برو و حتي اگر پزشک يا دارو در دسترس نداشته باشي، برايت هيچ اتفاقي نمي‌افتد. در حدود 10 تا 15 دقيقه دچار اضطراب مي‌شوي و بعد هم به حالت عادي باز مي‌گردي».

با توجه به اينکه فرموديد اغلب اين بيماري با بيماري‌هاي قلبي اشتباه گرفته مي‌شود، آيا بايد درباره سلامت قلب بيمار نيز اطلاعاتي به آنها بدهيم؟
 

بله، اين نکته بسيار مهم است که به اين بيماران درباره کارکرد قلب‌شان اطمينان دهيد.

برخي مواقع مي‌شنويم به اين بيماران گفته مي‌شود از جاي خود حرکت نکنند. نظر شما چيست؟
 

اين تصور غلط است زيرا نداشتن فعاليت و کم‌تحرکي، ته مانده اعتماد به نفس اين بيماران را نيز از بين مي‌برد. بنابراين به آنها توصيه کنيد که فعاليت‌هاي فيزيکي و ورزش خود را محدود نکنند.

برخي از بيماران تصور مي‌کنند که دچار ضعف شخصيت هستند که هر از چند گاهي به اين اختلال دچار مي‌شوند؟
 

اين تصور نيز اشتباه است. اين اختلال کاملا شناخته شده است و دليل نقطه ضعف شخصيتي آنها نيست و با روان‌درماني و دارودرماني قابل درمان است.

درمان اين بيماران چگونه انجام مي‌شود؟
 

در بخش روان‌درماني و پيش از دارودرماني ابتدا به اين افراد مهارت آرام‌سازي يا همان ريلاکسيشن را آموزش دهيم و در بخش دارودرماني نيز استفاده از ضد افسردگي‌ها و در عين حال، بنزوديازپين‌ها در برطرف‌کردن اين علايم موثر است.

براي آشنايي خوانندگان و فقط شنيدن نام داروها، درباره داروهايي که در اين بيماران موثر است نيز توضيح دهيد.
 

اوايل براي برطرف‌کردن اين بيماري از ايمي‌پرامين استفاده مي‌کردند اما امروزه از فلوکستين استفاده مي‌کنند. همچنين از ميان بنزوديازپين‌ها، دو داروي کلونازپام و الپرازولام شايع‌تر است و همچنين مي‌توان از کلونازپام استفاده کرد چون قطع‌کردن راحت‌تري در مقايسه با الپرازولام دارد.

چنين بيماراني چه مدت بايد تحت درمان بمانند؟
 

هشت ماه استفاده از ضد افسردگي‌ و بنزوديازپين‌ها مي‌تواند بيمار را درمان کند.
هفته‌ گذشته بيماري به من مراجعه کرد. ايشان خانم خانه‌داري است که سال‌ها بود از خانه بيرون نيامده بود و تصميم‌ گرفته بود با هواپيما از تبريز به مشهد عزيمت کند. بنابراين بيمار پس از درمان به راحتي سوار هواپيما شد و پس از چند سال مسافرت کرد و پس از بازگشت نيز تمايل داشت يک بار ديگر به مشهد مسافرت کند.

نقش خانواده‌ها در اين بيماري و حمايت از بيمار چيست؟
 

خانواده‌ها مي‌توانند به چنين بيماراني کمک‌ کنند. براي مثال اين افراد را به بيرون از خانه هدايت کنند و از دور مراقب آنها باشند. براي بار اول مي‌توان تا 50 متر از خانه دور شد و هر بار اين ميزان را افزايش داد تا بيمار اطمينان خاطر يابد.

آيا نيازي به بستري کردن چنين بيماراني در بيمارستان هست؟
 

نه، نيازي به بستري کردن بيماران در بيمارستان نيست البته همان‌طور که اشاره کردم، در برخي موارد که به اشتباه تشخيص بيماري قلبي روي بيمار گذاشته مي‌شود اين بيماران در سي‌سي‌يو بستري مي‌شوند اما به دليل اختلال هراس نيازي به بستري در بيمارستان نيست.
منبع:http://www.salamat.com