نویسنده : حجت‌الاسلام دکتر محمد مهدی بهداروند




 
خون صدها هنرمند فرزانه در جبهه‏های عشق و شهادت و شرف و عزت، سرمایه زوال‏ناپذیر آن‏گونه هنری است که باید به تناسب عظمت و زیبائی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر می‏کند.
تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی‏صلی الله علیه وآله وسلم اسلام ائمه هدی‏علیهم السلام اسلام فقراء دردمند، اسلام پابرهنگان اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم‏آور محرومیت‏ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‏داری مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‏درد و در یک کلمه اسلام آمریکائی باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسّم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است، هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالو صفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا لذت می‏برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب در رأس آنها آمریکا و شوروی را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانی می‏توانند بی‏دغدغه کوله‏بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکاء به غیر و تنها و تنها در چارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده‏اند و هنرمندان ما در جبهه‏های دفاع مقدسمان این گونه بودند تا به ملاء اعلاء شتافتند و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی‏درد را رسوا نمودند خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.
روح الله ‏الموسوی الخمینی 67/6/30
امروزه مقوله هنر، از مقولاتی است که با نظام حساسیت‏ها و تمایلات مردم و اجتماع رابطه کاملاً محسوسی را ایفاء کرده و در حقیقت جهت دهی فرهنگی در بسیاری از ابعاد معیشت فردی و اجتماعی آنان، ناشی از القائات مقوله هنر می‏باشد.
هنر در حقیقت نقش بسیار مهمی در پرورش ایمان و باورهای قلبی افراد را دارا می‏باشد، و از طریق آن می‏توان ارزشی‏های مقدس و الهی را در متن جامعه و جهان جریان داد، لذا در نظام جمهوری اسلامی که از آن "به معجزه قرن " یاد می‏نمایند بسیار نیکو و بجاست که در برخورد با هنر، چهره او را از آلودگی‏های مادی که براساس هوی و هوس مادیت غبار گرفته، زُدود و آن را بعنوان یکی از ابزارهای اساسی در پرورش و اقتدار حکومت اسلامی قرار داد، زیرا هنر از عمده عوامل قوی در تغییر فرهنگ ارتکاذات و تعلقات عمومی مردم است و نقشی بس مهم در حفظ تعادل روحی و روانی جامعه برعهده دارد.
امروزه از برکت "نظام مقدس اسلامی " است که هنرمندان اسلامی می‏توانند "روح استقلال‏طلبی و آزادیخواهی اسلام " را در مردم زنده نگه دارند و تمام اینها مرهون آن امام همام است که با طرح انقلابی الهی موضوعات جدیدی را برای کار هنری هنرمندان ایجاد نمود و بر هنرمندان ما واجب است که با هنر خویش به ترویج اخلاق اسلامی و اعتقادات الهی و تبیین وقایع تاریخ انقلاب اسلامی بپردازند و در عمل و صحنه عینیت این حقیقت را بر کرسی واقعیت قرار دهند که هنر در نظام تفکر اسلامی با تعریف هنر در دستگاههای غیرالهی تفاوتهای اساسی دارد، زیرا هنر الهی، عامل پدیدآوردن انقلاب اسلامی و هنر غیر الهی غرق شدن در گرداب دنیا خواهی و توسعه آن است.
نظر به اینکه هنر در نظام در طاغوت و غیر الهی، بعنوان یکی از قویترین اهرمهای تحریک هویپرستی و دنیاپرستی قلمداد می‏گردد و در نظام اسلامی نیز هنر از جایگاه رفیع و مقدسی برای تحریک انگیزه‏های الهی در رشد تعلقات دینی و مذهبی مردم در جهت حفظ تحقق اصول انقلاب اسلامی برخوردار است، لذا باید مقوله "هنر " را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد تا بسیاری از ابهامات پیرامون آن مرتفع گردد.
اولین سوالاتی که در باب هنر مطرح می‏گردد پیرامون این مسائل قرار می‏گیرد که براستی آیا هنر بر دو دسته اسلامی و غیر اسلامی تقسیم می‏شود؟ و آیا جایگاه هنر و نقش آن در نظام‏های الهی و غیر الهی چیست و دیگر آنکه اصول موضوعه و شاخصه‏های هنر اسلامی چه می‏باشد؟
در بیت‏الغزل این مقال که مزین به کلام نورانی امیرانقلاب اسلامی گشت، معظم‏له در تقسیم هنر، اشاره نمودند که هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‏داری مدرن و کمونیسم خون‏آشام باشد. براستی چه رابطه‏ای بین هنر و چهره کفر ستیزی در شکل‏های گوناگون وجود دارد؟
گروهی با طرح این مطلب که "علم با کاربرد علم مجزا است " خواسته‏اند هنر را این‏گونه معرفی نمایند که دارای هیچگونه جهتگیری خاصی نمی‏باشد و می‏توان او را در هر دستگاهی با هر قصدی بکار گرفت.
امام امت‏رحمه الله در کلام خویش با تقسیم نمودن هنر به دو دسته می‏فرمایند، هنر به معنی اعم کلمه )نقاشی - خط - شعر - قصه‏نویسی - فیلم - تئاتر( بر دو دسته هستند که یا مورد قبول قرآن هستند یا خیر، هرگز در تعریف هنر غیر اسلامی اشاره‏ای به کتب فقهی که در آن مواردی نظیر رقص و امثال آن را منع نموده‏اند ننمود. براین اساس با پرداختن ایشان به اصول هنر قرآنی که زیباشناسی خاصی را برای هنرمند ایجاد می‏کند که آنهم بدو دسته )زیباشناسی در هنر قرآنی و غیرقرآنی( تقسیم می‏گردد، آیا هنر دارای جهت خاصی نمی‏باشد و دارای دو جایگاه خاص و متفاوت نخواهد بود؟
حضرت امام‏رحمه الله شاخصه هنر قرآنی را اینگونه تعریف می‏نمایند که "مشام جان زیباپسند طالبان حق را معطر کند "، براستی هنری که زیبائی را در جمال حق می‏بیند با هنری که کتاب آیات شیطانی را زیبا و دارای ارزش معرفی می‏کند یکسان هستند؟

رابطه هنر و فلسفه هنر
 

برای واردشدن در اینکه هنر دارای جهتگیری خاصی می‏باشد، ضروری است که به فلسفه هنر توجه گردد. هنر در حقیقت متفرع بر جهان‏بینی و فرهنگ می‏باشد، زیرا زبان هنر در هر مکتبی مبتنی بر فرهنگ آن مکتب که فرهنگ هم مبتنی بر جهان‏بینی و نوع تلقی از جهان و انسان‏شناسی آنان می‏باشد قراردارد.
بنابراین در مکتب‏های مادی و غیر الهی، مسلماً هنر هم به همان مبنای اولیه آنان تعریف و معرفی می‏شودو دیگر بین‏المللی نامیدن زبان هنر معنا پیدا نمی‏کند و باید جهت مکتب الهی اسلام زبان هنر خاص خودش را تهیه نمود، زیرا با زبان هنر غربی نمی‏توان مفاهیم و ارزش‏های اسلامی را ارائه داد.

هنر اسلامی و هنر مسلمین
 

تذکر این نکته خالی از فائده نیست که هنرمند اسلامی بدین معنا نمی‏باشد که در کنار کار هنری خویش، یک دوره معارف و اخلاق اسلامی را هم فراگیرد، زیرا نهایت این عمل موجب می‏گردد که گفته شود هنر مسلمین ولی نمی‏توان او را هنر اسلامی نامید. زمانی می‏توان هنر را اسلامی نمود که ارتباطی منطقی بین هنر و دین تعریف گردد و در این تحقق ارتباط منطقی هنر اسلامی در نظام مشخص گردد، مثلاً در نقد یک اثر هنری باید نقش پرورش آن مجموعه از نظر تکنیک و محتوی و احساسی را که در عواطف اجتماعی بر می‏انگیزد و قدرت اجتماعی حاصله از آن و تناسب این امور با اهداف نظام "ولایت فقیه " و رشد ملکات فاضله اخلاقی، محور اصلی تکذیب یا تأیید آن قرار گیرد، بعنوان مثال در زمانِ دعوتِ ولی فقیه به نبرد با دشمنان مهاجم علیه اسلام در کلیه ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، ایجاد رخوت و سستی و درون گرائیهای منفی و رکود به دنیا یک امر منفی در هر پدیده هنری محسوب می‏شود بنابراین "هنر اسلامی " یعنی هنری که با محتوی و هدفهای آرمانهای اسلامی بوجود آید تا بتواند در مقابل آن هنری که انسانها را گمراه می‏کند و بشر را با سرگرم‏کردن به آرمان‏های غیر واقعی و دروغ، از آرمانها و ایده‏آلهای خودش باز می‏دارد و آنان را در خدمت زر و زور استکبار قرار می‏دهد.
شک نداریم که هنر امروزی، هنری است که در صدد القاءِ احساسات خاص هنرمند از طریق سوژه‏های هنری در قالب کیفیت‏های خاص متناسب با آن به میدان تمایلات اجتماعی است، بعبارت دیگر، هنر امروزی، در مجموعه و به شکل پیچیده‏ای بدنبال ایجاد حساسیت‏های اجتماعی خاص و تغییر ارزشها و آداب و سنن مذهبی و قومی در مسیر نیروهای انسانی در شکل متناسب با نظام رشد و توسعه غربی است و لذا با ایجاد پرورش خاص روانی، احساسات اجتماعی را در جهت خاص، فرم بخشیده و از این رهگذر کارائی خاصی را تأمین می‏کند.
بنابراین در برخورد با هنر امروزی و مصادیق آن، تجزیه‏نگری، روش صحیحی در نقد و بررسی آن نخواهد بود، بعنوان مثال عدم تنافی مقررات یک فیلمنامه با شرع و نبودن تصویرهائی که هر یک به تنهائی حرام باشند و نیز آهنگ‏هائی که بر هر یک جدای از مجموعه، حکم "حرمت " بار شود را نمیتوان مجوّز حکم به "حلیت " یک اثر هنری دانست بدون اینکه ملاحظه ترکیب این مجموعه و نسبت تأثیر این مفردات را به شکل ترکیبی )چه از نظر تکنیک‏ها و چه از ناحیه محتوی( را بنماید، بلکه راه صحیح، نقد هنر و آثار هنری به روش پویا و مجموعه‏نگری می‏باشد، زیرا هر موضوع دارای مجموعه‏ای از ارتباطات زمان و مکان است که سبب می‏گردد جایگاهش حجیت پیدا خواهد نمود، یعنی هماهنگی هنر و احکام الهی. نتیجه این مراحل نفوذپذیری هنر از اعتقادات و معارف الهی خواهد بود.
بنابراین برای تبیین جوهره وجودی هنر باید دقت نمود که خواست هنر خلق شده بواسطه اشتیاق بدنیا خواهی و توسعه آن بوده یا آخرت و قرب به حق تعالی؟ زیرا هنر اثر و مولود آن اشتیاق است و بر پرورش روح اثر می‏نهد و هرگاه ذات هنر ناشی از اشتیاق بدنیاو ماده باشد دیگر نمی‏توان گفت در یک جامعه اسلامی، هر چه هنرمند مهذّب و وارسته گردد به همان میزان هنر هم مهذب و پاکیزه می‏گردد.

تعریف هنر
 

امام امت‏رحمه الله در کلام خویش هنر را اینگونه تعریف می‏نمایند که: هنر در مدرسه عشق، نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است.
ایشان در حقیقت هنر را بعنوان ابزاری جهت رفع مشکلات جامعه معرفی می‏نمایند که هنر، احساس و گرایشی است که در تمام مراتب زندگی و فردی و اجتماعی بشر حضور دارد.
و امّا هنر در دیدگاه مصطلح امروز در حقیقت "بروز رفتار انعکاس دهنده فعل و انفعالات مادی می‏باشد ". تعریف مادی از هنر، بدلیل اصول موضوعه علوم امروزی است، زیرا وقتی از ابتداء عالم مادی تعریف گردد و تولی به آن هم تولی حیوانی باشد، مسلم است که نیازمندیهای آن در جهت مادیت احساس می‏گردند. پس هنر، تنها بروز یک رفتار خاصی است که منعکس کننده منتجه فعل و انفعالات مادی می‏باشد و هنر مادی که انعکاس توانائیها و نیازمندیها در شخص هنرمند است، در اثر شرائط خاصی هست که از نظر فیزیکی شخص هنرمند در آن پرورش یافته است و لذا در این نظام مادی همان استعداد خاص را هم بصورت مادی تعریف می‏نماید و این همان تفکر "هنر برای هنر " می‏باشد که غیر از تفسیر مادی چیزی در برنخواهد داشت که از باب تقریب، هنر برای هنر که در آن استعداد هنرمند بوسیله فعل و انفعالات مادی حاصل می‏شود دقیقاً همانند استعدادی است که در معادن و منابع پیدا می‏گردد.
البته می‏توان هنر را به چهره‏های دیگر هم معرفی نمود که یکی از آنها این است که هنر بمعنای کیفیت بروز اختیار انسان است که در واقع هنر به این معنا یعنی انقلاب و دگرگونی در تمام کنش‏ها و واکنشهای انسان است و این همان زنده‏کردن هنر در بستر ذهن افراد بشر است.
از تعاریف دیگر هنر اینست که بخلاف دیدگاه مصطلح امروز، هنر باید براساس یک تولی و ولایتی بوجود آید و تحت کنترل و سرپرستی قرار گیرد و در جهت رسیدن به مقصد و مطلوبی باشد، بعنوان مثال در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امام‏رحمه الله در تمام اعلامیه‏های خویش، پایه تمام آنها را بر اسلام قرار می‏دادند.
تعریف دیگری که از هنر می‏توان ارائه داد این است که، هنر، حضور در عالم اوهام و تصرف در قوه واهمه و تخیل )مثل شعر و خطابه( است، و تعریف آخر اینکه، هنر، ابزار تولی و ولایت در شکل تفاهم اجتماعی میباشد. براین اساس هنر در جهت رشد ارزش‏های مقدس الهی در اجتماع خواهد گردید و هنرمندان در حین انجام وظیفه هنری خویش حتماً شرائط اجتماعی جامعه را در نظر گرفته و موضعگیری‏های ولی جامعه را در هنر خویش تسرّی می‏دهند بدین معنا که تسهیل کننده راه ولی جامعه است که سنگینی پرچم اسلام را بر دوش دارد و مردم را بدنبال ولی فقیه سرپرستی نموده و ارتقاء می‏دهد. پس هنر، ابزاری است که هنرمند بوسیله آن فضای حساسیت‏ها و تمایلات اجتماعی را در جهت قرب به خداوند متعال رشد و تعالی می‏دهد و علاوه بر یاری نمودن پرچم توحید، با همه شئون پرچم کفر نیز مقابله می‏کند.

فلسفه هنر
 

شک نداریم که فلسفه هنر چیزی غیر از فلسفه هستی‏شناسی نمی‏باشد، همانگونه که هنر از روان‏شناسی جدا نمی‏باشد، زیرا هنرمند طبیبی می‏باشد که بوسیله ابزارشناسی کیفیت بروز اختیار انسان را جهت می‏دهد.
بنابراین، دیدگاه فکری و نظام فکری، نسبت به کلیه مفاهیم نظر داده و آنها را هم جهت با مقصد خویش معرفی می‏نماید، بعنوان مثال اگر نسبت به تلقی از جهان و انسان، مادی نگریسته گردد، هنر هم یکی از موضوعاتی خواهد بود که در مسیر و موضوعات مادی تعریف و شناخته می‏شود. اگر از یک هنرمند غربی که هنر را از زاویه فکری مادی شناخته است پرسیده شود هنر چیست، قطعاً هنر را براساس اصالت ماده معرفی می‏نماید که هر چه به این دستگاه مادیت‏نگری کمک نماید مطلوب و در غیر آن منفور می‏باشد. بنابراین توجه به فلسفه هستی‏شناسی مقیاسی است تا بتوان هنر مطلوب و غیر مطلوب را از هم تشخیص داد.
براستی اگر حقیقت امر این چنین است که دیدگاه مادی، غیر از توجه‏دادن به امیال دنیوی و توسعه آن، سوغاتی برای بشریت نداشته و ندارد، آیا حساسیت و دقت مناصب‏های هنری این ضرورت را نمی‏طلبد که در نحوه حرکت و شاخصه‏های هنری با دقت و تامل بیشتری عمل نمود؟ آیا صدا و سیما که امروزه از قویترین ابزارهای هنری محسوب می‏شود، تا چه اندازه توانسته بفرموده امام راحل‏رحمه الله "مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر نماید "؟
آیا این کلام ایشان، در حقیقت زنگ خطری نیست که "تقلید از شرق و غرب با رادیو تلویزیون اسلامی نمی‏سازد، یکی از مهمات، همین قضیه رادیو و تلویزیون است که از همه چیز اهمیتش بیشتر است، این دو دستگاه است که باید اسلامی بشود؟ "آیا اسلامی‏شدن کار رادیو و تلویزیون با تعویض مدیریت عنصری آن تحقق می‏یابد، یا اینکه باید در شیرازه هنر و هنرپروری تامل نمود و آن را در صحنه عمل و اجراء پیاده نمود؟ آری هنر طبق یک تولی و ولایت و سپس مقصدی مقدس صورت می‏گیرد، و امروز شاهد هستیم که نظام مادی کفر جهانی، "اسارت فرد " را به "اسارت سازمانی " مبدّل نموده، یعنی امروزه، اسارت زبان تبدیل به اسارت مغزها و دلها گردیده و این از حیله‏گری و مکاید ابلیس است که وجدانهای بشری را به اسارت کشانده و فطرت پاک مردم را در حجابی غلیظ قرار می‏دهد.
در مصادیق هنری که مطلوب امام را محقق نمی‏سازد می‏توان این ناهماهنگی را مشاهده نمود، بعنوان مثال هنر مذموم را می‏توان در بسیاری از حرکتهای هنری دید که از جمله آنها دعوت بدنیا را اصل قرار دادن است، مثلاً طراحی صحنه‏های هنری نظیر آبشار و پخش نمودن اشعار حافظ و... در مورد "می و طبیعت ". اینها در حقیقت تولید و ایجاد خوشی و میل به آبشار است که بیننده را تحریک می‏نماید ولی اینکه این پدیده‏ها براساس چه خلق گردیده‏اند در کار نمی‏باشد. براستی آیا این امور باعث بالا رفتن هوی و هوس مادی در مخاطب نمی‏شود و ذهن بیننده را از "قنطره بودن دنیا " و راه‏گذر بودن آن نسبت به آخرت دور نمی‏کند؟ آیا واقعاً گل و گیاه و آبشار و طبیعت را برای چه هدفی خلق کرده‏اند؟ برای تفریح و تنوع و احساس خلود در عالم دنیا است که در این صورت چرا هیچکدام از ائمه معصومین‏علیهم السلام ، حتی یک نفر از آنان، این امور را انجام نداده‏اند؟ پس پخش این مناظر، نشان دهنده ادراک از هنر است "دقت گردد ".
بنابراین چون هنر وسیله مهمی در ارتباط بین انسانها است که محتوی آن نسبت بین تولی و ولایت می‏باشد که در واقع جهت تأثیر در نسبتهای اجتماعی از اموری است که هنر انجام می‏دهد، یعنی قدرت ارتباطی و جایگاهی او که تعریف کننده قدرت اجتماعی است. پس کیفیت ارتباط بوسیله هنر صورت می‏گیرد و سازماندهی روابط هم از کلمات )که رابطه بین انسانها است( آغاز شده، یعنی کلمات به گونه‏ای بهم نظام پیدا می‏کنند که می‏توانند مانند وسائل ارتباط اجتماعی وسیله ربط قرار گیرند که یا باعث ضیق‏شدن یا توسعه امکان پرورش اجتماعی است و تمام اینها مرهون فلسفه هستی‏شناسی است که قبل از فلسفه هنر مطرح می‏گردد و براین اساس است که امروزه، زیبا شناسی در تمام زمینه‏ها متخذ از غرب می‏باشد و تمام اینها در جوهره و فرم و شکل و محتوی، فراورده‏های غربی هستند.

جایگاه هنر
 

براساس تعاریفی که از مقوله هنر ارائه گردید، جایگاه هنر هم مشخص می‏شود. هنر در جامعه و اجتماع، جایگاه او، دعوت عمومی و ایجاد انگیزه و پرورش روانی خاص و هدایت تمایلات و عواطف جمعی در جهتی معین می‏باشد و از این رو، از مهمترین ابزار مدیریت سیاسی قرار می‏گیرد، زیرا محور اصلی تمام مدیریت‏ها، مدیریت بر روان انسانها و هماهنگ نمودن نظام ارزشی و زیبا پسندی آنان با مقاصد ولات و پرورش روحی انسان کارآمد در آن مسیر و ایجاد "سعه صدرهای اجتماعی " "للایمان یا للکفر " می‏باشد.
بنابراین، براین اساس، توسعه قدرت ولایت الهی و یا الحادی در میدان عالیت‏های سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی، رهین هنروری هماهنگ هنرمندانی است که در مسیر رهبری، رهبران الهی یا الحادی، جوامع بشری صورت می‏پذیرد. این نکته را امام راحل‏رحمه الله در کلام نورانی خویش بسیار زیبا بیان نموده‏اند که:
رادیو و تلویزیون دستگاهی است که اگر فاسد باشد یک ملت را فاسد می‏کند. 60/3/12
منبع : خبرگزاری فارس