نویسنده : حجتالاسلام دکتر محمد مهدی بهداروند
خون صدها هنرمند فرزانه در جبهههای عشق و شهادت و شرف و عزت، سرمایه زوالناپذیر آنگونه هنری است که باید به تناسب عظمت و زیبائی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر میکند.
تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدیصلی الله علیه وآله وسلم اسلام ائمه هدیعلیهم السلام اسلام فقراء دردمند، اسلام پابرهنگان اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه اسلام آمریکائی باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسّم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است، هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالو صفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا لذت میبرند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب در رأس آنها آمریکا و شوروی را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانی میتوانند بیدغدغه کولهبار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکاء به غیر و تنها و تنها در چارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیدهاند و هنرمندان ما در جبهههای دفاع مقدسمان این گونه بودند تا به ملاء اعلاء شتافتند و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بیدرد را رسوا نمودند خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.
روح الله الموسوی الخمینی 67/6/30
امروزه مقوله هنر، از مقولاتی است که با نظام حساسیتها و تمایلات مردم و اجتماع رابطه کاملاً محسوسی را ایفاء کرده و در حقیقت جهت دهی فرهنگی در بسیاری از ابعاد معیشت فردی و اجتماعی آنان، ناشی از القائات مقوله هنر میباشد.
هنر در حقیقت نقش بسیار مهمی در پرورش ایمان و باورهای قلبی افراد را دارا میباشد، و از طریق آن میتوان ارزشیهای مقدس و الهی را در متن جامعه و جهان جریان داد، لذا در نظام جمهوری اسلامی که از آن "به معجزه قرن " یاد مینمایند بسیار نیکو و بجاست که در برخورد با هنر، چهره او را از آلودگیهای مادی که براساس هوی و هوس مادیت غبار گرفته، زُدود و آن را بعنوان یکی از ابزارهای اساسی در پرورش و اقتدار حکومت اسلامی قرار داد، زیرا هنر از عمده عوامل قوی در تغییر فرهنگ ارتکاذات و تعلقات عمومی مردم است و نقشی بس مهم در حفظ تعادل روحی و روانی جامعه برعهده دارد.
امروزه از برکت "نظام مقدس اسلامی " است که هنرمندان اسلامی میتوانند "روح استقلالطلبی و آزادیخواهی اسلام " را در مردم زنده نگه دارند و تمام اینها مرهون آن امام همام است که با طرح انقلابی الهی موضوعات جدیدی را برای کار هنری هنرمندان ایجاد نمود و بر هنرمندان ما واجب است که با هنر خویش به ترویج اخلاق اسلامی و اعتقادات الهی و تبیین وقایع تاریخ انقلاب اسلامی بپردازند و در عمل و صحنه عینیت این حقیقت را بر کرسی واقعیت قرار دهند که هنر در نظام تفکر اسلامی با تعریف هنر در دستگاههای غیرالهی تفاوتهای اساسی دارد، زیرا هنر الهی، عامل پدیدآوردن انقلاب اسلامی و هنر غیر الهی غرق شدن در گرداب دنیا خواهی و توسعه آن است.
نظر به اینکه هنر در نظام در طاغوت و غیر الهی، بعنوان یکی از قویترین اهرمهای تحریک هویپرستی و دنیاپرستی قلمداد میگردد و در نظام اسلامی نیز هنر از جایگاه رفیع و مقدسی برای تحریک انگیزههای الهی در رشد تعلقات دینی و مذهبی مردم در جهت حفظ تحقق اصول انقلاب اسلامی برخوردار است، لذا باید مقوله "هنر " را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد تا بسیاری از ابهامات پیرامون آن مرتفع گردد.
اولین سوالاتی که در باب هنر مطرح میگردد پیرامون این مسائل قرار میگیرد که براستی آیا هنر بر دو دسته اسلامی و غیر اسلامی تقسیم میشود؟ و آیا جایگاه هنر و نقش آن در نظامهای الهی و غیر الهی چیست و دیگر آنکه اصول موضوعه و شاخصههای هنر اسلامی چه میباشد؟
در بیتالغزل این مقال که مزین به کلام نورانی امیرانقلاب اسلامی گشت، معظمله در تقسیم هنر، اشاره نمودند که هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام باشد. براستی چه رابطهای بین هنر و چهره کفر ستیزی در شکلهای گوناگون وجود دارد؟
گروهی با طرح این مطلب که "علم با کاربرد علم مجزا است " خواستهاند هنر را اینگونه معرفی نمایند که دارای هیچگونه جهتگیری خاصی نمیباشد و میتوان او را در هر دستگاهی با هر قصدی بکار گرفت.
امام امترحمه الله در کلام خویش با تقسیم نمودن هنر به دو دسته میفرمایند، هنر به معنی اعم کلمه )نقاشی - خط - شعر - قصهنویسی - فیلم - تئاتر( بر دو دسته هستند که یا مورد قبول قرآن هستند یا خیر، هرگز در تعریف هنر غیر اسلامی اشارهای به کتب فقهی که در آن مواردی نظیر رقص و امثال آن را منع نمودهاند ننمود. براین اساس با پرداختن ایشان به اصول هنر قرآنی که زیباشناسی خاصی را برای هنرمند ایجاد میکند که آنهم بدو دسته )زیباشناسی در هنر قرآنی و غیرقرآنی( تقسیم میگردد، آیا هنر دارای جهت خاصی نمیباشد و دارای دو جایگاه خاص و متفاوت نخواهد بود؟
حضرت امامرحمه الله شاخصه هنر قرآنی را اینگونه تعریف مینمایند که "مشام جان زیباپسند طالبان حق را معطر کند "، براستی هنری که زیبائی را در جمال حق میبیند با هنری که کتاب آیات شیطانی را زیبا و دارای ارزش معرفی میکند یکسان هستند؟
بنابراین در مکتبهای مادی و غیر الهی، مسلماً هنر هم به همان مبنای اولیه آنان تعریف و معرفی میشودو دیگر بینالمللی نامیدن زبان هنر معنا پیدا نمیکند و باید جهت مکتب الهی اسلام زبان هنر خاص خودش را تهیه نمود، زیرا با زبان هنر غربی نمیتوان مفاهیم و ارزشهای اسلامی را ارائه داد.
شک نداریم که هنر امروزی، هنری است که در صدد القاءِ احساسات خاص هنرمند از طریق سوژههای هنری در قالب کیفیتهای خاص متناسب با آن به میدان تمایلات اجتماعی است، بعبارت دیگر، هنر امروزی، در مجموعه و به شکل پیچیدهای بدنبال ایجاد حساسیتهای اجتماعی خاص و تغییر ارزشها و آداب و سنن مذهبی و قومی در مسیر نیروهای انسانی در شکل متناسب با نظام رشد و توسعه غربی است و لذا با ایجاد پرورش خاص روانی، احساسات اجتماعی را در جهت خاص، فرم بخشیده و از این رهگذر کارائی خاصی را تأمین میکند.
بنابراین در برخورد با هنر امروزی و مصادیق آن، تجزیهنگری، روش صحیحی در نقد و بررسی آن نخواهد بود، بعنوان مثال عدم تنافی مقررات یک فیلمنامه با شرع و نبودن تصویرهائی که هر یک به تنهائی حرام باشند و نیز آهنگهائی که بر هر یک جدای از مجموعه، حکم "حرمت " بار شود را نمیتوان مجوّز حکم به "حلیت " یک اثر هنری دانست بدون اینکه ملاحظه ترکیب این مجموعه و نسبت تأثیر این مفردات را به شکل ترکیبی )چه از نظر تکنیکها و چه از ناحیه محتوی( را بنماید، بلکه راه صحیح، نقد هنر و آثار هنری به روش پویا و مجموعهنگری میباشد، زیرا هر موضوع دارای مجموعهای از ارتباطات زمان و مکان است که سبب میگردد جایگاهش حجیت پیدا خواهد نمود، یعنی هماهنگی هنر و احکام الهی. نتیجه این مراحل نفوذپذیری هنر از اعتقادات و معارف الهی خواهد بود.
بنابراین برای تبیین جوهره وجودی هنر باید دقت نمود که خواست هنر خلق شده بواسطه اشتیاق بدنیا خواهی و توسعه آن بوده یا آخرت و قرب به حق تعالی؟ زیرا هنر اثر و مولود آن اشتیاق است و بر پرورش روح اثر مینهد و هرگاه ذات هنر ناشی از اشتیاق بدنیاو ماده باشد دیگر نمیتوان گفت در یک جامعه اسلامی، هر چه هنرمند مهذّب و وارسته گردد به همان میزان هنر هم مهذب و پاکیزه میگردد.
ایشان در حقیقت هنر را بعنوان ابزاری جهت رفع مشکلات جامعه معرفی مینمایند که هنر، احساس و گرایشی است که در تمام مراتب زندگی و فردی و اجتماعی بشر حضور دارد.
و امّا هنر در دیدگاه مصطلح امروز در حقیقت "بروز رفتار انعکاس دهنده فعل و انفعالات مادی میباشد ". تعریف مادی از هنر، بدلیل اصول موضوعه علوم امروزی است، زیرا وقتی از ابتداء عالم مادی تعریف گردد و تولی به آن هم تولی حیوانی باشد، مسلم است که نیازمندیهای آن در جهت مادیت احساس میگردند. پس هنر، تنها بروز یک رفتار خاصی است که منعکس کننده منتجه فعل و انفعالات مادی میباشد و هنر مادی که انعکاس توانائیها و نیازمندیها در شخص هنرمند است، در اثر شرائط خاصی هست که از نظر فیزیکی شخص هنرمند در آن پرورش یافته است و لذا در این نظام مادی همان استعداد خاص را هم بصورت مادی تعریف مینماید و این همان تفکر "هنر برای هنر " میباشد که غیر از تفسیر مادی چیزی در برنخواهد داشت که از باب تقریب، هنر برای هنر که در آن استعداد هنرمند بوسیله فعل و انفعالات مادی حاصل میشود دقیقاً همانند استعدادی است که در معادن و منابع پیدا میگردد.
البته میتوان هنر را به چهرههای دیگر هم معرفی نمود که یکی از آنها این است که هنر بمعنای کیفیت بروز اختیار انسان است که در واقع هنر به این معنا یعنی انقلاب و دگرگونی در تمام کنشها و واکنشهای انسان است و این همان زندهکردن هنر در بستر ذهن افراد بشر است.
از تعاریف دیگر هنر اینست که بخلاف دیدگاه مصطلح امروز، هنر باید براساس یک تولی و ولایتی بوجود آید و تحت کنترل و سرپرستی قرار گیرد و در جهت رسیدن به مقصد و مطلوبی باشد، بعنوان مثال در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امامرحمه الله در تمام اعلامیههای خویش، پایه تمام آنها را بر اسلام قرار میدادند.
تعریف دیگری که از هنر میتوان ارائه داد این است که، هنر، حضور در عالم اوهام و تصرف در قوه واهمه و تخیل )مثل شعر و خطابه( است، و تعریف آخر اینکه، هنر، ابزار تولی و ولایت در شکل تفاهم اجتماعی میباشد. براین اساس هنر در جهت رشد ارزشهای مقدس الهی در اجتماع خواهد گردید و هنرمندان در حین انجام وظیفه هنری خویش حتماً شرائط اجتماعی جامعه را در نظر گرفته و موضعگیریهای ولی جامعه را در هنر خویش تسرّی میدهند بدین معنا که تسهیل کننده راه ولی جامعه است که سنگینی پرچم اسلام را بر دوش دارد و مردم را بدنبال ولی فقیه سرپرستی نموده و ارتقاء میدهد. پس هنر، ابزاری است که هنرمند بوسیله آن فضای حساسیتها و تمایلات اجتماعی را در جهت قرب به خداوند متعال رشد و تعالی میدهد و علاوه بر یاری نمودن پرچم توحید، با همه شئون پرچم کفر نیز مقابله میکند.
بنابراین، دیدگاه فکری و نظام فکری، نسبت به کلیه مفاهیم نظر داده و آنها را هم جهت با مقصد خویش معرفی مینماید، بعنوان مثال اگر نسبت به تلقی از جهان و انسان، مادی نگریسته گردد، هنر هم یکی از موضوعاتی خواهد بود که در مسیر و موضوعات مادی تعریف و شناخته میشود. اگر از یک هنرمند غربی که هنر را از زاویه فکری مادی شناخته است پرسیده شود هنر چیست، قطعاً هنر را براساس اصالت ماده معرفی مینماید که هر چه به این دستگاه مادیتنگری کمک نماید مطلوب و در غیر آن منفور میباشد. بنابراین توجه به فلسفه هستیشناسی مقیاسی است تا بتوان هنر مطلوب و غیر مطلوب را از هم تشخیص داد.
براستی اگر حقیقت امر این چنین است که دیدگاه مادی، غیر از توجهدادن به امیال دنیوی و توسعه آن، سوغاتی برای بشریت نداشته و ندارد، آیا حساسیت و دقت مناصبهای هنری این ضرورت را نمیطلبد که در نحوه حرکت و شاخصههای هنری با دقت و تامل بیشتری عمل نمود؟ آیا صدا و سیما که امروزه از قویترین ابزارهای هنری محسوب میشود، تا چه اندازه توانسته بفرموده امام راحلرحمه الله "مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر نماید "؟
آیا این کلام ایشان، در حقیقت زنگ خطری نیست که "تقلید از شرق و غرب با رادیو تلویزیون اسلامی نمیسازد، یکی از مهمات، همین قضیه رادیو و تلویزیون است که از همه چیز اهمیتش بیشتر است، این دو دستگاه است که باید اسلامی بشود؟ "آیا اسلامیشدن کار رادیو و تلویزیون با تعویض مدیریت عنصری آن تحقق مییابد، یا اینکه باید در شیرازه هنر و هنرپروری تامل نمود و آن را در صحنه عمل و اجراء پیاده نمود؟ آری هنر طبق یک تولی و ولایت و سپس مقصدی مقدس صورت میگیرد، و امروز شاهد هستیم که نظام مادی کفر جهانی، "اسارت فرد " را به "اسارت سازمانی " مبدّل نموده، یعنی امروزه، اسارت زبان تبدیل به اسارت مغزها و دلها گردیده و این از حیلهگری و مکاید ابلیس است که وجدانهای بشری را به اسارت کشانده و فطرت پاک مردم را در حجابی غلیظ قرار میدهد.
در مصادیق هنری که مطلوب امام را محقق نمیسازد میتوان این ناهماهنگی را مشاهده نمود، بعنوان مثال هنر مذموم را میتوان در بسیاری از حرکتهای هنری دید که از جمله آنها دعوت بدنیا را اصل قرار دادن است، مثلاً طراحی صحنههای هنری نظیر آبشار و پخش نمودن اشعار حافظ و... در مورد "می و طبیعت ". اینها در حقیقت تولید و ایجاد خوشی و میل به آبشار است که بیننده را تحریک مینماید ولی اینکه این پدیدهها براساس چه خلق گردیدهاند در کار نمیباشد. براستی آیا این امور باعث بالا رفتن هوی و هوس مادی در مخاطب نمیشود و ذهن بیننده را از "قنطره بودن دنیا " و راهگذر بودن آن نسبت به آخرت دور نمیکند؟ آیا واقعاً گل و گیاه و آبشار و طبیعت را برای چه هدفی خلق کردهاند؟ برای تفریح و تنوع و احساس خلود در عالم دنیا است که در این صورت چرا هیچکدام از ائمه معصومینعلیهم السلام ، حتی یک نفر از آنان، این امور را انجام ندادهاند؟ پس پخش این مناظر، نشان دهنده ادراک از هنر است "دقت گردد ".
بنابراین چون هنر وسیله مهمی در ارتباط بین انسانها است که محتوی آن نسبت بین تولی و ولایت میباشد که در واقع جهت تأثیر در نسبتهای اجتماعی از اموری است که هنر انجام میدهد، یعنی قدرت ارتباطی و جایگاهی او که تعریف کننده قدرت اجتماعی است. پس کیفیت ارتباط بوسیله هنر صورت میگیرد و سازماندهی روابط هم از کلمات )که رابطه بین انسانها است( آغاز شده، یعنی کلمات به گونهای بهم نظام پیدا میکنند که میتوانند مانند وسائل ارتباط اجتماعی وسیله ربط قرار گیرند که یا باعث ضیقشدن یا توسعه امکان پرورش اجتماعی است و تمام اینها مرهون فلسفه هستیشناسی است که قبل از فلسفه هنر مطرح میگردد و براین اساس است که امروزه، زیبا شناسی در تمام زمینهها متخذ از غرب میباشد و تمام اینها در جوهره و فرم و شکل و محتوی، فراوردههای غربی هستند.
بنابراین، براین اساس، توسعه قدرت ولایت الهی و یا الحادی در میدان عالیتهای سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی، رهین هنروری هماهنگ هنرمندانی است که در مسیر رهبری، رهبران الهی یا الحادی، جوامع بشری صورت میپذیرد. این نکته را امام راحلرحمه الله در کلام نورانی خویش بسیار زیبا بیان نمودهاند که:
رادیو و تلویزیون دستگاهی است که اگر فاسد باشد یک ملت را فاسد میکند. 60/3/12
منبع : خبرگزاری فارس
تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدیصلی الله علیه وآله وسلم اسلام ائمه هدیعلیهم السلام اسلام فقراء دردمند، اسلام پابرهنگان اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه اسلام آمریکائی باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسّم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است، هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالو صفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا لذت میبرند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب در رأس آنها آمریکا و شوروی را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانی میتوانند بیدغدغه کولهبار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکاء به غیر و تنها و تنها در چارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیدهاند و هنرمندان ما در جبهههای دفاع مقدسمان این گونه بودند تا به ملاء اعلاء شتافتند و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بیدرد را رسوا نمودند خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.
روح الله الموسوی الخمینی 67/6/30
امروزه مقوله هنر، از مقولاتی است که با نظام حساسیتها و تمایلات مردم و اجتماع رابطه کاملاً محسوسی را ایفاء کرده و در حقیقت جهت دهی فرهنگی در بسیاری از ابعاد معیشت فردی و اجتماعی آنان، ناشی از القائات مقوله هنر میباشد.
هنر در حقیقت نقش بسیار مهمی در پرورش ایمان و باورهای قلبی افراد را دارا میباشد، و از طریق آن میتوان ارزشیهای مقدس و الهی را در متن جامعه و جهان جریان داد، لذا در نظام جمهوری اسلامی که از آن "به معجزه قرن " یاد مینمایند بسیار نیکو و بجاست که در برخورد با هنر، چهره او را از آلودگیهای مادی که براساس هوی و هوس مادیت غبار گرفته، زُدود و آن را بعنوان یکی از ابزارهای اساسی در پرورش و اقتدار حکومت اسلامی قرار داد، زیرا هنر از عمده عوامل قوی در تغییر فرهنگ ارتکاذات و تعلقات عمومی مردم است و نقشی بس مهم در حفظ تعادل روحی و روانی جامعه برعهده دارد.
امروزه از برکت "نظام مقدس اسلامی " است که هنرمندان اسلامی میتوانند "روح استقلالطلبی و آزادیخواهی اسلام " را در مردم زنده نگه دارند و تمام اینها مرهون آن امام همام است که با طرح انقلابی الهی موضوعات جدیدی را برای کار هنری هنرمندان ایجاد نمود و بر هنرمندان ما واجب است که با هنر خویش به ترویج اخلاق اسلامی و اعتقادات الهی و تبیین وقایع تاریخ انقلاب اسلامی بپردازند و در عمل و صحنه عینیت این حقیقت را بر کرسی واقعیت قرار دهند که هنر در نظام تفکر اسلامی با تعریف هنر در دستگاههای غیرالهی تفاوتهای اساسی دارد، زیرا هنر الهی، عامل پدیدآوردن انقلاب اسلامی و هنر غیر الهی غرق شدن در گرداب دنیا خواهی و توسعه آن است.
نظر به اینکه هنر در نظام در طاغوت و غیر الهی، بعنوان یکی از قویترین اهرمهای تحریک هویپرستی و دنیاپرستی قلمداد میگردد و در نظام اسلامی نیز هنر از جایگاه رفیع و مقدسی برای تحریک انگیزههای الهی در رشد تعلقات دینی و مذهبی مردم در جهت حفظ تحقق اصول انقلاب اسلامی برخوردار است، لذا باید مقوله "هنر " را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد تا بسیاری از ابهامات پیرامون آن مرتفع گردد.
اولین سوالاتی که در باب هنر مطرح میگردد پیرامون این مسائل قرار میگیرد که براستی آیا هنر بر دو دسته اسلامی و غیر اسلامی تقسیم میشود؟ و آیا جایگاه هنر و نقش آن در نظامهای الهی و غیر الهی چیست و دیگر آنکه اصول موضوعه و شاخصههای هنر اسلامی چه میباشد؟
در بیتالغزل این مقال که مزین به کلام نورانی امیرانقلاب اسلامی گشت، معظمله در تقسیم هنر، اشاره نمودند که هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام باشد. براستی چه رابطهای بین هنر و چهره کفر ستیزی در شکلهای گوناگون وجود دارد؟
گروهی با طرح این مطلب که "علم با کاربرد علم مجزا است " خواستهاند هنر را اینگونه معرفی نمایند که دارای هیچگونه جهتگیری خاصی نمیباشد و میتوان او را در هر دستگاهی با هر قصدی بکار گرفت.
امام امترحمه الله در کلام خویش با تقسیم نمودن هنر به دو دسته میفرمایند، هنر به معنی اعم کلمه )نقاشی - خط - شعر - قصهنویسی - فیلم - تئاتر( بر دو دسته هستند که یا مورد قبول قرآن هستند یا خیر، هرگز در تعریف هنر غیر اسلامی اشارهای به کتب فقهی که در آن مواردی نظیر رقص و امثال آن را منع نمودهاند ننمود. براین اساس با پرداختن ایشان به اصول هنر قرآنی که زیباشناسی خاصی را برای هنرمند ایجاد میکند که آنهم بدو دسته )زیباشناسی در هنر قرآنی و غیرقرآنی( تقسیم میگردد، آیا هنر دارای جهت خاصی نمیباشد و دارای دو جایگاه خاص و متفاوت نخواهد بود؟
حضرت امامرحمه الله شاخصه هنر قرآنی را اینگونه تعریف مینمایند که "مشام جان زیباپسند طالبان حق را معطر کند "، براستی هنری که زیبائی را در جمال حق میبیند با هنری که کتاب آیات شیطانی را زیبا و دارای ارزش معرفی میکند یکسان هستند؟
رابطه هنر و فلسفه هنر
بنابراین در مکتبهای مادی و غیر الهی، مسلماً هنر هم به همان مبنای اولیه آنان تعریف و معرفی میشودو دیگر بینالمللی نامیدن زبان هنر معنا پیدا نمیکند و باید جهت مکتب الهی اسلام زبان هنر خاص خودش را تهیه نمود، زیرا با زبان هنر غربی نمیتوان مفاهیم و ارزشهای اسلامی را ارائه داد.
هنر اسلامی و هنر مسلمین
شک نداریم که هنر امروزی، هنری است که در صدد القاءِ احساسات خاص هنرمند از طریق سوژههای هنری در قالب کیفیتهای خاص متناسب با آن به میدان تمایلات اجتماعی است، بعبارت دیگر، هنر امروزی، در مجموعه و به شکل پیچیدهای بدنبال ایجاد حساسیتهای اجتماعی خاص و تغییر ارزشها و آداب و سنن مذهبی و قومی در مسیر نیروهای انسانی در شکل متناسب با نظام رشد و توسعه غربی است و لذا با ایجاد پرورش خاص روانی، احساسات اجتماعی را در جهت خاص، فرم بخشیده و از این رهگذر کارائی خاصی را تأمین میکند.
بنابراین در برخورد با هنر امروزی و مصادیق آن، تجزیهنگری، روش صحیحی در نقد و بررسی آن نخواهد بود، بعنوان مثال عدم تنافی مقررات یک فیلمنامه با شرع و نبودن تصویرهائی که هر یک به تنهائی حرام باشند و نیز آهنگهائی که بر هر یک جدای از مجموعه، حکم "حرمت " بار شود را نمیتوان مجوّز حکم به "حلیت " یک اثر هنری دانست بدون اینکه ملاحظه ترکیب این مجموعه و نسبت تأثیر این مفردات را به شکل ترکیبی )چه از نظر تکنیکها و چه از ناحیه محتوی( را بنماید، بلکه راه صحیح، نقد هنر و آثار هنری به روش پویا و مجموعهنگری میباشد، زیرا هر موضوع دارای مجموعهای از ارتباطات زمان و مکان است که سبب میگردد جایگاهش حجیت پیدا خواهد نمود، یعنی هماهنگی هنر و احکام الهی. نتیجه این مراحل نفوذپذیری هنر از اعتقادات و معارف الهی خواهد بود.
بنابراین برای تبیین جوهره وجودی هنر باید دقت نمود که خواست هنر خلق شده بواسطه اشتیاق بدنیا خواهی و توسعه آن بوده یا آخرت و قرب به حق تعالی؟ زیرا هنر اثر و مولود آن اشتیاق است و بر پرورش روح اثر مینهد و هرگاه ذات هنر ناشی از اشتیاق بدنیاو ماده باشد دیگر نمیتوان گفت در یک جامعه اسلامی، هر چه هنرمند مهذّب و وارسته گردد به همان میزان هنر هم مهذب و پاکیزه میگردد.
تعریف هنر
ایشان در حقیقت هنر را بعنوان ابزاری جهت رفع مشکلات جامعه معرفی مینمایند که هنر، احساس و گرایشی است که در تمام مراتب زندگی و فردی و اجتماعی بشر حضور دارد.
و امّا هنر در دیدگاه مصطلح امروز در حقیقت "بروز رفتار انعکاس دهنده فعل و انفعالات مادی میباشد ". تعریف مادی از هنر، بدلیل اصول موضوعه علوم امروزی است، زیرا وقتی از ابتداء عالم مادی تعریف گردد و تولی به آن هم تولی حیوانی باشد، مسلم است که نیازمندیهای آن در جهت مادیت احساس میگردند. پس هنر، تنها بروز یک رفتار خاصی است که منعکس کننده منتجه فعل و انفعالات مادی میباشد و هنر مادی که انعکاس توانائیها و نیازمندیها در شخص هنرمند است، در اثر شرائط خاصی هست که از نظر فیزیکی شخص هنرمند در آن پرورش یافته است و لذا در این نظام مادی همان استعداد خاص را هم بصورت مادی تعریف مینماید و این همان تفکر "هنر برای هنر " میباشد که غیر از تفسیر مادی چیزی در برنخواهد داشت که از باب تقریب، هنر برای هنر که در آن استعداد هنرمند بوسیله فعل و انفعالات مادی حاصل میشود دقیقاً همانند استعدادی است که در معادن و منابع پیدا میگردد.
البته میتوان هنر را به چهرههای دیگر هم معرفی نمود که یکی از آنها این است که هنر بمعنای کیفیت بروز اختیار انسان است که در واقع هنر به این معنا یعنی انقلاب و دگرگونی در تمام کنشها و واکنشهای انسان است و این همان زندهکردن هنر در بستر ذهن افراد بشر است.
از تعاریف دیگر هنر اینست که بخلاف دیدگاه مصطلح امروز، هنر باید براساس یک تولی و ولایتی بوجود آید و تحت کنترل و سرپرستی قرار گیرد و در جهت رسیدن به مقصد و مطلوبی باشد، بعنوان مثال در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امامرحمه الله در تمام اعلامیههای خویش، پایه تمام آنها را بر اسلام قرار میدادند.
تعریف دیگری که از هنر میتوان ارائه داد این است که، هنر، حضور در عالم اوهام و تصرف در قوه واهمه و تخیل )مثل شعر و خطابه( است، و تعریف آخر اینکه، هنر، ابزار تولی و ولایت در شکل تفاهم اجتماعی میباشد. براین اساس هنر در جهت رشد ارزشهای مقدس الهی در اجتماع خواهد گردید و هنرمندان در حین انجام وظیفه هنری خویش حتماً شرائط اجتماعی جامعه را در نظر گرفته و موضعگیریهای ولی جامعه را در هنر خویش تسرّی میدهند بدین معنا که تسهیل کننده راه ولی جامعه است که سنگینی پرچم اسلام را بر دوش دارد و مردم را بدنبال ولی فقیه سرپرستی نموده و ارتقاء میدهد. پس هنر، ابزاری است که هنرمند بوسیله آن فضای حساسیتها و تمایلات اجتماعی را در جهت قرب به خداوند متعال رشد و تعالی میدهد و علاوه بر یاری نمودن پرچم توحید، با همه شئون پرچم کفر نیز مقابله میکند.
فلسفه هنر
بنابراین، دیدگاه فکری و نظام فکری، نسبت به کلیه مفاهیم نظر داده و آنها را هم جهت با مقصد خویش معرفی مینماید، بعنوان مثال اگر نسبت به تلقی از جهان و انسان، مادی نگریسته گردد، هنر هم یکی از موضوعاتی خواهد بود که در مسیر و موضوعات مادی تعریف و شناخته میشود. اگر از یک هنرمند غربی که هنر را از زاویه فکری مادی شناخته است پرسیده شود هنر چیست، قطعاً هنر را براساس اصالت ماده معرفی مینماید که هر چه به این دستگاه مادیتنگری کمک نماید مطلوب و در غیر آن منفور میباشد. بنابراین توجه به فلسفه هستیشناسی مقیاسی است تا بتوان هنر مطلوب و غیر مطلوب را از هم تشخیص داد.
براستی اگر حقیقت امر این چنین است که دیدگاه مادی، غیر از توجهدادن به امیال دنیوی و توسعه آن، سوغاتی برای بشریت نداشته و ندارد، آیا حساسیت و دقت مناصبهای هنری این ضرورت را نمیطلبد که در نحوه حرکت و شاخصههای هنری با دقت و تامل بیشتری عمل نمود؟ آیا صدا و سیما که امروزه از قویترین ابزارهای هنری محسوب میشود، تا چه اندازه توانسته بفرموده امام راحلرحمه الله "مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر نماید "؟
آیا این کلام ایشان، در حقیقت زنگ خطری نیست که "تقلید از شرق و غرب با رادیو تلویزیون اسلامی نمیسازد، یکی از مهمات، همین قضیه رادیو و تلویزیون است که از همه چیز اهمیتش بیشتر است، این دو دستگاه است که باید اسلامی بشود؟ "آیا اسلامیشدن کار رادیو و تلویزیون با تعویض مدیریت عنصری آن تحقق مییابد، یا اینکه باید در شیرازه هنر و هنرپروری تامل نمود و آن را در صحنه عمل و اجراء پیاده نمود؟ آری هنر طبق یک تولی و ولایت و سپس مقصدی مقدس صورت میگیرد، و امروز شاهد هستیم که نظام مادی کفر جهانی، "اسارت فرد " را به "اسارت سازمانی " مبدّل نموده، یعنی امروزه، اسارت زبان تبدیل به اسارت مغزها و دلها گردیده و این از حیلهگری و مکاید ابلیس است که وجدانهای بشری را به اسارت کشانده و فطرت پاک مردم را در حجابی غلیظ قرار میدهد.
در مصادیق هنری که مطلوب امام را محقق نمیسازد میتوان این ناهماهنگی را مشاهده نمود، بعنوان مثال هنر مذموم را میتوان در بسیاری از حرکتهای هنری دید که از جمله آنها دعوت بدنیا را اصل قرار دادن است، مثلاً طراحی صحنههای هنری نظیر آبشار و پخش نمودن اشعار حافظ و... در مورد "می و طبیعت ". اینها در حقیقت تولید و ایجاد خوشی و میل به آبشار است که بیننده را تحریک مینماید ولی اینکه این پدیدهها براساس چه خلق گردیدهاند در کار نمیباشد. براستی آیا این امور باعث بالا رفتن هوی و هوس مادی در مخاطب نمیشود و ذهن بیننده را از "قنطره بودن دنیا " و راهگذر بودن آن نسبت به آخرت دور نمیکند؟ آیا واقعاً گل و گیاه و آبشار و طبیعت را برای چه هدفی خلق کردهاند؟ برای تفریح و تنوع و احساس خلود در عالم دنیا است که در این صورت چرا هیچکدام از ائمه معصومینعلیهم السلام ، حتی یک نفر از آنان، این امور را انجام ندادهاند؟ پس پخش این مناظر، نشان دهنده ادراک از هنر است "دقت گردد ".
بنابراین چون هنر وسیله مهمی در ارتباط بین انسانها است که محتوی آن نسبت بین تولی و ولایت میباشد که در واقع جهت تأثیر در نسبتهای اجتماعی از اموری است که هنر انجام میدهد، یعنی قدرت ارتباطی و جایگاهی او که تعریف کننده قدرت اجتماعی است. پس کیفیت ارتباط بوسیله هنر صورت میگیرد و سازماندهی روابط هم از کلمات )که رابطه بین انسانها است( آغاز شده، یعنی کلمات به گونهای بهم نظام پیدا میکنند که میتوانند مانند وسائل ارتباط اجتماعی وسیله ربط قرار گیرند که یا باعث ضیقشدن یا توسعه امکان پرورش اجتماعی است و تمام اینها مرهون فلسفه هستیشناسی است که قبل از فلسفه هنر مطرح میگردد و براین اساس است که امروزه، زیبا شناسی در تمام زمینهها متخذ از غرب میباشد و تمام اینها در جوهره و فرم و شکل و محتوی، فراوردههای غربی هستند.
جایگاه هنر
بنابراین، براین اساس، توسعه قدرت ولایت الهی و یا الحادی در میدان عالیتهای سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی، رهین هنروری هماهنگ هنرمندانی است که در مسیر رهبری، رهبران الهی یا الحادی، جوامع بشری صورت میپذیرد. این نکته را امام راحلرحمه الله در کلام نورانی خویش بسیار زیبا بیان نمودهاند که:
رادیو و تلویزیون دستگاهی است که اگر فاسد باشد یک ملت را فاسد میکند. 60/3/12
منبع : خبرگزاری فارس
/ج