شیفته ی شهادت


 





 

درآمد
 

دکتر سيد حسين شهرستاني که مهمترين عامل گرايش خود به شهيد محراب را در مجاهدت هاي خستگي ناپذير و مواضع اصولي و انعطاف ناپذيري آن شهيد در برابر دشمنان مي داند،40سال به عقب برمي گردد و به ويژگي هاي مبارزات مرجعيت حوزه نجف اشرف و نقش حساس شهيد سيدمحمدباقر حکيم در يکپارگي همه گروه هاي معارض عراقي و چگونگي تداوم اين مبارزات مي پردازد.
دکتر سيد حسين شهرستاني کارشناس اتمي عراق به علت نرفتن زير بارخواسته هاي صدام به مدت 11سال به زندان افکنده شد. او پس از فرار از زندان به جمهوري اسلامي ايران پناه آورد و به تشکيلات مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق پيوست. دکترشهرستاني در این گفت وگو، لحظه های زيباي زندگي در کنار شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم را شرح مي دهد.

درچه زماني با شهيد محراب آيت الله حکيم آشنا شديد؟
 

بسم الله الرحمن الرحيم: من در دهه هفتم از قرن بيستم توسط شهيد آيت الله سيدمحمدباقرصدربا شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم آشنا شدم. گاهي اوقات که به نجف اشرف مي رفتم، هرچند مدت يک بار شهيد حکيم را در بيت شهيد صدر مي يافتم.ارتباط خاص و يا همکاري با او نداشتم، فقط او را مي شناختم، اما،پس از دستگيري او در پي حوادث مشهور بيستم ماه صفرسال 1977 توجه خاصي به ايشان پيدا کردم و به خاطر جهاد خستگي ناپذير و موضع گيري اصولي و انعطاف ناپذيري او، علاقه مند شدم تا افتخار آشنايي با وي را داشته باشم.اما،درپي گسترش سلطه و نفوذ بعثي ها در عراق در پي روي کار آمدن صدام،حوادث شتاب بيشتري به خود گرفت.
از آن تاريخ عمليات نابودي و کشتار شخصيت هاي شيعه در سرتاسر کشور آغاز شد،و من نيز در سال 1979 در پي پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و خروج سيدمحمدباقر حکيم از عراق، دستگير و يازده سال و چند ماه زنداني شدم. در اين مدت هيچ گونه ارتباطي با جهان خارج از زندان نداشتم،تا اينکه توانستم در جريان ناکامي انتفاضه نيمه شعبان در سال 1991 از زندان بگريزم.درپي اين حادثه دردناک همراه حدود يک ميليون آواره عراقي به جمهوري اسلامي ايران پناهنده شدم، و شهيد محراب به استقبال ما آمد.
در حقيقت لحظه استقبال آيت الله حکيم از پناهجويان عراقي،لحظه زيبا و شادي بخش بود. چرا که دوباره با او ديدار مي کردم.او از جوانان رهايي يافته از زندان هاي صدام از جمله سيد جعفرفرزند سيدعبدالصاحب حکيم برادرزاده شهيد محراب به گرمي استقبال کرد و آنان را در آغوش گرفت. سيدعبدالصاحب حکيم پيش از اين در زندان هاي حزب بعث به شهادت رسيده بود، و شهيد حکيم از بازگشت سالم برادرزاده اش و ساير برادران مجاهد عراقي شادمان گشت.
از آن لحظه به بعد روابط من با آيت الله حکيم در جمهوري اسلامي گسترش و ادامه يافت. زيرا، او رياست مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را برعهده داشت، و در برنامه هاي سياسي مرد بسيار فعالي بود. و طبيعي است که تماس ها و ديدارها بين ما افزايش يافت.

بفرماييد شهيد محراب چه نقشي در برپايي همايش هاي مخالفان رژيم حزب بعث عراق داشته است؟
 

پس از خروج جنبش هاي مخالف عراقي از کشور به علت اقدامات تروريستي و فشارهاي امنيتي رژيم صدام بر ضد اسلام گرايان و رهبران شان،آيت الله سيدمحمدباقر حکيم، اولين شخصيتي بود که به منظور گردآوري مخالفان رژيم حزب بعث، و يکپارچگي مبارزه، تصدي مسئوليت برپايي اين همايش را برعهده گرفت. بيشتر اين همايش ها در ايران برگزار شد، و تعداد چشمگيري از گروه هاي مخالف عراقي در آن شرکت کردند.
من از سال 1979 تا 1991 در زندان به سر مي بردم، اما، بي ترديد همه کساني که آزاد بودند برتلاش هاي خستگي ناپذير شهيد محراب گواهي مي دهند. همه تلاشگران که با افکار و ديدگاه هاي شهيد محراب موافق يا مخالف بودند او را رکن اساسي مخالفان صدام مي ناميده اند.آنان معتقدند که سيدمحمدباقر حکيم در زمينه جهاد و اجتهاد،و خدمت به ملت عراق و مبارزه با رژيم طاغوتي پيشين عراق بسيار جدي و فعال بود.

ابعاد انديشه سياسي آيت الله حکيم و تأثيرگذاري او بر روند مبارزات مردم عراق را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
 

شکي نيست،که فکر و انديشه شهيد محراب به اندازه يک دائره المعارف، بسيار گسترده بود. دقيق ترين مسايل را پيگيري مي کرد. اين مسايل را از ابعاد و زاويه هاي مختلف تحليل و مورد بررسي و ارزيابي قرار مي داد. عوامل گوناگون تأثيرگذار،مانند عوامل سياسي، نظامي، امنيتي، اقتصادي و اجتماعي را به دقت بررسي مي کرد. در حقيقت تعداد رهبراني که اين گونه مي انديشند، و اين گونه عمل مي کنند اندک است. جهان بيني شهيد محراب بسيار باز و گسترده بود. به مسايل با دورنگري و از ابعاد گوناگون نگاه مي کرد. رهبري اسلام گونه آيت الله حکيم پس از سرنگوني رژيم صدام و بازگشت او از جمهوري اسلامي ايران به عراق کاملاً آشکار شد. طرح يکپارچگي جنبش اسلامي عراق،و وحدت و انسجام و همدلي ملت مسلمان عراق را مطرح کرد.ملت عراق را به وحدت کلمه و پيروي از مرجعيت ديني فرا خواند.پس از بازگشت به عراق جنبش هاي مخالف رژيم حزب بعث را به فراموش کردن اختلافات گذشته که هنگام حضورشان در ايران به اوج رسيده بود دعوت کرد.ازآنها خواست منافع ملي را بر منافع تنگ نظرانه حزبي و شخصي و زودگذر ترجيح دهند.بنابراين او پرچم وحدت بخش امت و پيروي از مرجعيت را به دورازهرگونه دسته بندي و جدايي طلبي و گروه گرايي به دست گرفت.

روابط آيت الله حکيم با شخصيت هاي سياسي عراق چگونه بود؟
 

اگر براي پاسخگويي به اين پرسش بخواهم دقيق سخن گفته باشم،بايد بگويم که روابط شهيد محراب آيت الله حکيم با شخصيت هاي عراقي در مراحل مختلف متفاوت بوده است. به ويژه هنگامي که در جمهوري اسلامي ايران حضور داشت و جهاد و مبارزه را بر ضد رژيم صدام رهبري مي کرد. درآن مرحله،گاهي اوقات ميان برخي سران و رهبران جنبش هاي اسلامي عراقي اختلاف نظر و چند دستگي به وجود مي آمد.البته اين گونه اختلاف نظرها در چارچوب پيکار سياسي کاملاً طبيعي است.
امکان دارد رهبران احزاب و سازمان هاي گوناگون در مورد اهداف و اصول و استراتژي پيکار و جهاد اتفاق نظر داشته باشند، اما، بي ترديد راهکارها و ديدگاه هاي آنان درمسائل جزيي و روزمره فرق مي کند. فقها و مجتهدان نيز چنين هستند، چه رسد به رهبران جنبش هاي سياسي!؟ بنابر اين اختلاف نظر ميان سران جنبش هاي اسلامي و غيراسلامي و لائيک و جنبش هاي ليبراليستي و ناسيوناليستي يک امر طبيعي است. پس از سرنگوني رژيم صدام و بازگشت شهيد محراب به عراق همه اختلاف نظرها در مسئله چگونگي سرنگوني صدام و بازسازي عراق بر مبناي برابري و عدالت اجتماعي ميان همه شهروندان عراقي بدون تبعيض از بين رفت.شهيد آيت الله حکيم از آن پس همه تلاش خود را براي نجات ملت عراق از پيامد فاجعه ها و درد و رنج هاي گذشته و سازندگي عراق نو بر اساس معيارهاي نو و به دور از هرگونه تبعيض و بي عدالتي متمرکز کرد تا نسل هاي آينده در صلح و صفا و آرامش زندگي کنند.براي تحقق اين اهداف،روابط دوستانه و مشترک آقاي حکيم با همه رهبران جنبش هاي اسلامي و غيراسلامي براساس همکاري و احترام متقابل و بر مبناي دفاع از آرمان ملت عراق و حفظ منافع کشور تقويت شد.

شما که از تاريخ چند دهه اخيرحوزه علميه نجف اشرف اطلاع داريد،شيوه همکاري هاي شهيد محراب با پدرش آيت الله العظمي سيدمحسن حکيم و نيز مرحوم شهيد صدر را چگونه ديديد؟
 

آيت الله العظمي سيدمحسن حکيم پس از ارتحال آيت الله العظمي بروجردي،تصدي مرجعيت تقليد امت اسلامي را برعهده داشت. دهها ميليون از شيعيان و مسلمانان جهان ازاو تقليد مي کردند. با اين وصف شهيد محمدباقرحکيم که در بيت پدرش که در رأس امت اسلامي قرار داشت پرورش يافته است.به داشتن چنين پدري که اسوه و سرمشق بود،همواره افتخار مي کرد. به ياد دارم که او و همه فرزندان آيت الله العظمي حکيم تحت تأثير بيت مرجعيت پدر قرار داشتند. همه آنان براساس اسلام ناب تربيت و رشد کرده اند. اما، شهيد سيدمحمدباقرحکيم از ميان برخي برادرانش شاخص تر بود، افزون بر تفقه در دين و التزام کامل به راهکارهاي اسلامي، پيکار سياسي را نيز يک ضرورت اجتناب ناپذير مي دانست، تا به دين وسيله اسلام بتواند جامعه را اداره کند،و حيات سياسي، اقتصادي و اجتماعي ملت عراق را دگرگون و اصلاح سازد. ديدگاه شهيد محراب و ديدگاه شهيد سيدمحمدباقر صدر در اين چارچوب يکسان بود. چرا که او از معدود شاگردان مکتب شهيد صدر بود که از لحاظ فکري و پيکارسياسي خود را با استاد هم عقيده و همفکرمي دانست. آن دو اولين شخصيت هاي حوزه علميه نجف اشرف بودند که در نيمه قرن بيستم براي نجات جامعه عراق،انديشه پيکار سياسي و فعاليت هاي سازماني مبتني بر اصول اسلامي را آغاز کردند.
در آن مرحله انديشه هاي کمونيستي، سوسياليستي و ناسيوناليستي از سرزمين هاي مصر و سوريه به عراق يورش آورده بودند. آن روز امت اسلام مورد هجوم بيرحمانه فکري جريانات الحادي قرار داشت. اين جريان هاي انحرافي بيشترين تأثير را روي اقشار فرهيخته دانشگاهي و فرهنگي گذاشته بودند.بنابراين رويارويي رهبران جوان و پيشتاز مسلمان در برابر اين تهاجم گستاخانه فکري به منظور مصون داشتن جوانان مسلمان اجتناب ناپذير بود. شهيد سيدمحمدباقر صدر با کمک و همکاري نخبگان جوان متعهد آن روز اين مسئوليت را به عهده گرفت، و شهيد محراب آيت الله حکيم بازوي راست و يارصديق او در اين رويارويي بود.
درحقيقت انديشه سازماندهي و آماده سازي جوانان و فرزندان امت و مصون داشتن آنان در برابر تهاجم فکري شرق و غرب،و همکاري منظم با آنان،درچارچوب طايفه شيعه به نوعي يک ابتکار عمل نو بود. شيعيان آن روز در چارچوب مسايل اجتماعي و ديني کلي از مرجعيت پيروي مي کردند.اما،درحوزه پيکار سياسي و چالش انديشه هاي داخلي و تهاجم فکري بيگانگان، راهکار روشن و اصولي وجود نداشت، و اين مسئوليت سنگين را شهيد صدر و شهيد حکيم برعهده گرفتند.

در زمان بازگشت آيت الله حکيم به نجف، عراق در شرايط سخت و دشواري قرار داشت، تصميم و انگيزه بازگشت آيت الله حکيم به عراق را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
 

معمولاً رهبران بزرگ،به ويژه رهبران مسلمان، مسائل امنيت شخصي را رعايت نمي کنند.فقط به چيزي اهميت مي دهند که اوضاع و شرايط اقتضا مي کند. براي سربلندي اسلامي و منافع ميهن و عزت مردم شان بيشتراهميت قائلند.بنابراين، مسئله امنيت شخصي در کار نيست. و آن را چندان به حساب نمي آورند. شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم از آن دسته رهبراني بود که چنين پيامدهايي را در محاسبات خود منظور نمي کرد. حتي، اگر جانش به خطربيفتد.و اين مفهوم باور جدي شهادت را مي رساند که شب و روز آرزوي آن را داشت. به نظر من تصميم او براي بازگشت به عراق تصميمي بسيار بجا و درست بود.بي ترديد لازم دانسته به عراق بازگردد،و رهبري مردم عراق را برعهده بگيرد. بر اين اساس لازم است همه رهبران جنبش هاي اسلامي و احزاب سياسي در اسرع وقت به عراق بازگردند. پس از فروپاشي بت خانه عراق درست نيست اين رهبران از مردم شان دور بمانند. همه ما شاهد حضور ميليوني مردم عراق براي استقبال از سيدمحمدباقر حکيم هنگام خروج از ايران و بازگشت به عراق بوديم. ميليون ها مردم جنوب عراق با شادي به استقبال او آمدند،تا پيمان ببندند که در مسير سازندگي عراق بر اساس عدالت و برابري در سايه اسلام همراه و همگام او باشند.

هنگام دريافت خبر شهادت آقاي حکيم چه واکنشي نشان داديد؟
 

بي ترديد در پي شنيدن خبر شهادت آيت الله حکيم شوک بزرگ و دردناکي بر من وارد آمد. اگرچه دستيابي تروريست ها به جان شخصيت ها و رهبران جنبش اسلامي و ملي را پيش بيني مي کرديم. اما، هرگز باور نمي کرديم کسي گستاخي تجاوز و شکستن حريم شهر مقدس نجف اشرف را داشته باشد.آن هم در روز جمعه و در مقابل بارگاه اميرمؤمنان حضرت علي بن ابيطالب(ع) و پس از نماز جمعه. کساني که به اين جنايت دست زدند، در حقيقت به حريم اسلام و حريم حق و حريم اميرمؤمنان(ع) و حريم ميهن تجاوز کردند. گمان نمي کرديم که شرارت و شيطنت تا اين اندازه در جسم و روان شان نفوذ کرده باشد، و به اين جنايت هولناک وزشت دست بزنند. در اين گفت وگو باز هم تکرار مي کنم که هريک ازما يک پروژه شهادت است و همه ما آماده شهادت هستيم و هر لحظه انتظار شهادت را داريم. ديگران هم بايد اين پرچم را در دست بگيرند و اين راه را ادامه دهند؛ همان گونه که ملاحظه کرده ايد، برادر شهيد محراب سيدعبدالعزيز حکيم و ساير برادران پيکارگر و تلاشگر او پرچم را به دست گرفتند و اين راه را ادامه مي دهند و اين حرکت متوقف نخواهد شد. اين سنت جاري و فعلي خدا در ميان مردم است. اکنون ملت آزاده عراق با سربلندي روي پاي خود ايستاده و هرگز حاضر نيست در برابر هيچ احدي سر تسليم و تعظيم فرود آورد.بي ترديد در اين مسير دشوار شخصيت هاي ديگري شهيد خواهند شد. همان گونه که امام حسين(ع) اين راه و روش را به ما آموخت ما نيز رهرو راه او هستيم.
من از خداوند بزرگ تقاضاي شهادت دارم. چرا که شهادت برترين و افتخار آميزترين نوع مرگ است. اگر چه علاقه مند بودم شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم همچنان در ميان حضور داشته باشد، و راهکار سازندگي عراق را با روش صحيح خود ادامه دهد، زيرا، وجود ايشان منشأ اثر بزرگي بود و فقدان ايشان زيان بزرگي به شمار مي آيد. همان طور که فقدان شهيد صدر خلأ بزرگي را ايجاد کرد اما، من مطمئن هستم که نيروهاي جوان و فعال و مؤمن عراق اين خلأ را پر خواهند کرد. ملت عراق نسبت به خون شهيد صدر و حکيم و نسبت به اسلام و خون امام حسين(ع) وفادار باقي خواهند ماند و سرزمين عراق را آنگونه که ائمه اطهار(ع) اراده کرده اند خواهند ساخت.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41