شیفته ی شهادت
گفت و گو با دکتر سيدحسين شهرستاني
دکتر سيد حسين شهرستاني کارشناس اتمي عراق به علت نرفتن زير بارخواسته هاي صدام به مدت 11سال به زندان افکنده شد. او پس از فرار از زندان به جمهوري اسلامي ايران پناه آورد و به تشکيلات مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق پيوست. دکترشهرستاني در این گفت وگو، لحظه های زيباي زندگي در کنار شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم را شرح مي دهد.
از آن تاريخ عمليات نابودي و کشتار شخصيت هاي شيعه در سرتاسر کشور آغاز شد،و من نيز در سال 1979 در پي پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و خروج سيدمحمدباقر حکيم از عراق، دستگير و يازده سال و چند ماه زنداني شدم. در اين مدت هيچ گونه ارتباطي با جهان خارج از زندان نداشتم،تا اينکه توانستم در جريان ناکامي انتفاضه نيمه شعبان در سال 1991 از زندان بگريزم.درپي اين حادثه دردناک همراه حدود يک ميليون آواره عراقي به جمهوري اسلامي ايران پناهنده شدم، و شهيد محراب به استقبال ما آمد.
در حقيقت لحظه استقبال آيت الله حکيم از پناهجويان عراقي،لحظه زيبا و شادي بخش بود. چرا که دوباره با او ديدار مي کردم.او از جوانان رهايي يافته از زندان هاي صدام از جمله سيد جعفرفرزند سيدعبدالصاحب حکيم برادرزاده شهيد محراب به گرمي استقبال کرد و آنان را در آغوش گرفت. سيدعبدالصاحب حکيم پيش از اين در زندان هاي حزب بعث به شهادت رسيده بود، و شهيد حکيم از بازگشت سالم برادرزاده اش و ساير برادران مجاهد عراقي شادمان گشت.
از آن لحظه به بعد روابط من با آيت الله حکيم در جمهوري اسلامي گسترش و ادامه يافت. زيرا، او رياست مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را برعهده داشت، و در برنامه هاي سياسي مرد بسيار فعالي بود. و طبيعي است که تماس ها و ديدارها بين ما افزايش يافت.
من از سال 1979 تا 1991 در زندان به سر مي بردم، اما، بي ترديد همه کساني که آزاد بودند برتلاش هاي خستگي ناپذير شهيد محراب گواهي مي دهند. همه تلاشگران که با افکار و ديدگاه هاي شهيد محراب موافق يا مخالف بودند او را رکن اساسي مخالفان صدام مي ناميده اند.آنان معتقدند که سيدمحمدباقر حکيم در زمينه جهاد و اجتهاد،و خدمت به ملت عراق و مبارزه با رژيم طاغوتي پيشين عراق بسيار جدي و فعال بود.
امکان دارد رهبران احزاب و سازمان هاي گوناگون در مورد اهداف و اصول و استراتژي پيکار و جهاد اتفاق نظر داشته باشند، اما، بي ترديد راهکارها و ديدگاه هاي آنان درمسائل جزيي و روزمره فرق مي کند. فقها و مجتهدان نيز چنين هستند، چه رسد به رهبران جنبش هاي سياسي!؟ بنابر اين اختلاف نظر ميان سران جنبش هاي اسلامي و غيراسلامي و لائيک و جنبش هاي ليبراليستي و ناسيوناليستي يک امر طبيعي است. پس از سرنگوني رژيم صدام و بازگشت شهيد محراب به عراق همه اختلاف نظرها در مسئله چگونگي سرنگوني صدام و بازسازي عراق بر مبناي برابري و عدالت اجتماعي ميان همه شهروندان عراقي بدون تبعيض از بين رفت.شهيد آيت الله حکيم از آن پس همه تلاش خود را براي نجات ملت عراق از پيامد فاجعه ها و درد و رنج هاي گذشته و سازندگي عراق نو بر اساس معيارهاي نو و به دور از هرگونه تبعيض و بي عدالتي متمرکز کرد تا نسل هاي آينده در صلح و صفا و آرامش زندگي کنند.براي تحقق اين اهداف،روابط دوستانه و مشترک آقاي حکيم با همه رهبران جنبش هاي اسلامي و غيراسلامي براساس همکاري و احترام متقابل و بر مبناي دفاع از آرمان ملت عراق و حفظ منافع کشور تقويت شد.
در آن مرحله انديشه هاي کمونيستي، سوسياليستي و ناسيوناليستي از سرزمين هاي مصر و سوريه به عراق يورش آورده بودند. آن روز امت اسلام مورد هجوم بيرحمانه فکري جريانات الحادي قرار داشت. اين جريان هاي انحرافي بيشترين تأثير را روي اقشار فرهيخته دانشگاهي و فرهنگي گذاشته بودند.بنابراين رويارويي رهبران جوان و پيشتاز مسلمان در برابر اين تهاجم گستاخانه فکري به منظور مصون داشتن جوانان مسلمان اجتناب ناپذير بود. شهيد سيدمحمدباقر صدر با کمک و همکاري نخبگان جوان متعهد آن روز اين مسئوليت را به عهده گرفت، و شهيد محراب آيت الله حکيم بازوي راست و يارصديق او در اين رويارويي بود.
درحقيقت انديشه سازماندهي و آماده سازي جوانان و فرزندان امت و مصون داشتن آنان در برابر تهاجم فکري شرق و غرب،و همکاري منظم با آنان،درچارچوب طايفه شيعه به نوعي يک ابتکار عمل نو بود. شيعيان آن روز در چارچوب مسايل اجتماعي و ديني کلي از مرجعيت پيروي مي کردند.اما،درحوزه پيکار سياسي و چالش انديشه هاي داخلي و تهاجم فکري بيگانگان، راهکار روشن و اصولي وجود نداشت، و اين مسئوليت سنگين را شهيد صدر و شهيد حکيم برعهده گرفتند.
من از خداوند بزرگ تقاضاي شهادت دارم. چرا که شهادت برترين و افتخار آميزترين نوع مرگ است. اگر چه علاقه مند بودم شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم همچنان در ميان حضور داشته باشد، و راهکار سازندگي عراق را با روش صحيح خود ادامه دهد، زيرا، وجود ايشان منشأ اثر بزرگي بود و فقدان ايشان زيان بزرگي به شمار مي آيد. همان طور که فقدان شهيد صدر خلأ بزرگي را ايجاد کرد اما، من مطمئن هستم که نيروهاي جوان و فعال و مؤمن عراق اين خلأ را پر خواهند کرد. ملت عراق نسبت به خون شهيد صدر و حکيم و نسبت به اسلام و خون امام حسين(ع) وفادار باقي خواهند ماند و سرزمين عراق را آنگونه که ائمه اطهار(ع) اراده کرده اند خواهند ساخت.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41
درآمد
دکتر سيد حسين شهرستاني کارشناس اتمي عراق به علت نرفتن زير بارخواسته هاي صدام به مدت 11سال به زندان افکنده شد. او پس از فرار از زندان به جمهوري اسلامي ايران پناه آورد و به تشکيلات مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق پيوست. دکترشهرستاني در این گفت وگو، لحظه های زيباي زندگي در کنار شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم را شرح مي دهد.
درچه زماني با شهيد محراب آيت الله حکيم آشنا شديد؟
از آن تاريخ عمليات نابودي و کشتار شخصيت هاي شيعه در سرتاسر کشور آغاز شد،و من نيز در سال 1979 در پي پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و خروج سيدمحمدباقر حکيم از عراق، دستگير و يازده سال و چند ماه زنداني شدم. در اين مدت هيچ گونه ارتباطي با جهان خارج از زندان نداشتم،تا اينکه توانستم در جريان ناکامي انتفاضه نيمه شعبان در سال 1991 از زندان بگريزم.درپي اين حادثه دردناک همراه حدود يک ميليون آواره عراقي به جمهوري اسلامي ايران پناهنده شدم، و شهيد محراب به استقبال ما آمد.
در حقيقت لحظه استقبال آيت الله حکيم از پناهجويان عراقي،لحظه زيبا و شادي بخش بود. چرا که دوباره با او ديدار مي کردم.او از جوانان رهايي يافته از زندان هاي صدام از جمله سيد جعفرفرزند سيدعبدالصاحب حکيم برادرزاده شهيد محراب به گرمي استقبال کرد و آنان را در آغوش گرفت. سيدعبدالصاحب حکيم پيش از اين در زندان هاي حزب بعث به شهادت رسيده بود، و شهيد حکيم از بازگشت سالم برادرزاده اش و ساير برادران مجاهد عراقي شادمان گشت.
از آن لحظه به بعد روابط من با آيت الله حکيم در جمهوري اسلامي گسترش و ادامه يافت. زيرا، او رياست مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را برعهده داشت، و در برنامه هاي سياسي مرد بسيار فعالي بود. و طبيعي است که تماس ها و ديدارها بين ما افزايش يافت.
بفرماييد شهيد محراب چه نقشي در برپايي همايش هاي مخالفان رژيم حزب بعث عراق داشته است؟
من از سال 1979 تا 1991 در زندان به سر مي بردم، اما، بي ترديد همه کساني که آزاد بودند برتلاش هاي خستگي ناپذير شهيد محراب گواهي مي دهند. همه تلاشگران که با افکار و ديدگاه هاي شهيد محراب موافق يا مخالف بودند او را رکن اساسي مخالفان صدام مي ناميده اند.آنان معتقدند که سيدمحمدباقر حکيم در زمينه جهاد و اجتهاد،و خدمت به ملت عراق و مبارزه با رژيم طاغوتي پيشين عراق بسيار جدي و فعال بود.
ابعاد انديشه سياسي آيت الله حکيم و تأثيرگذاري او بر روند مبارزات مردم عراق را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
روابط آيت الله حکيم با شخصيت هاي سياسي عراق چگونه بود؟
امکان دارد رهبران احزاب و سازمان هاي گوناگون در مورد اهداف و اصول و استراتژي پيکار و جهاد اتفاق نظر داشته باشند، اما، بي ترديد راهکارها و ديدگاه هاي آنان درمسائل جزيي و روزمره فرق مي کند. فقها و مجتهدان نيز چنين هستند، چه رسد به رهبران جنبش هاي سياسي!؟ بنابر اين اختلاف نظر ميان سران جنبش هاي اسلامي و غيراسلامي و لائيک و جنبش هاي ليبراليستي و ناسيوناليستي يک امر طبيعي است. پس از سرنگوني رژيم صدام و بازگشت شهيد محراب به عراق همه اختلاف نظرها در مسئله چگونگي سرنگوني صدام و بازسازي عراق بر مبناي برابري و عدالت اجتماعي ميان همه شهروندان عراقي بدون تبعيض از بين رفت.شهيد آيت الله حکيم از آن پس همه تلاش خود را براي نجات ملت عراق از پيامد فاجعه ها و درد و رنج هاي گذشته و سازندگي عراق نو بر اساس معيارهاي نو و به دور از هرگونه تبعيض و بي عدالتي متمرکز کرد تا نسل هاي آينده در صلح و صفا و آرامش زندگي کنند.براي تحقق اين اهداف،روابط دوستانه و مشترک آقاي حکيم با همه رهبران جنبش هاي اسلامي و غيراسلامي براساس همکاري و احترام متقابل و بر مبناي دفاع از آرمان ملت عراق و حفظ منافع کشور تقويت شد.
شما که از تاريخ چند دهه اخيرحوزه علميه نجف اشرف اطلاع داريد،شيوه همکاري هاي شهيد محراب با پدرش آيت الله العظمي سيدمحسن حکيم و نيز مرحوم شهيد صدر را چگونه ديديد؟
در آن مرحله انديشه هاي کمونيستي، سوسياليستي و ناسيوناليستي از سرزمين هاي مصر و سوريه به عراق يورش آورده بودند. آن روز امت اسلام مورد هجوم بيرحمانه فکري جريانات الحادي قرار داشت. اين جريان هاي انحرافي بيشترين تأثير را روي اقشار فرهيخته دانشگاهي و فرهنگي گذاشته بودند.بنابراين رويارويي رهبران جوان و پيشتاز مسلمان در برابر اين تهاجم گستاخانه فکري به منظور مصون داشتن جوانان مسلمان اجتناب ناپذير بود. شهيد سيدمحمدباقر صدر با کمک و همکاري نخبگان جوان متعهد آن روز اين مسئوليت را به عهده گرفت، و شهيد محراب آيت الله حکيم بازوي راست و يارصديق او در اين رويارويي بود.
درحقيقت انديشه سازماندهي و آماده سازي جوانان و فرزندان امت و مصون داشتن آنان در برابر تهاجم فکري شرق و غرب،و همکاري منظم با آنان،درچارچوب طايفه شيعه به نوعي يک ابتکار عمل نو بود. شيعيان آن روز در چارچوب مسايل اجتماعي و ديني کلي از مرجعيت پيروي مي کردند.اما،درحوزه پيکار سياسي و چالش انديشه هاي داخلي و تهاجم فکري بيگانگان، راهکار روشن و اصولي وجود نداشت، و اين مسئوليت سنگين را شهيد صدر و شهيد حکيم برعهده گرفتند.
در زمان بازگشت آيت الله حکيم به نجف، عراق در شرايط سخت و دشواري قرار داشت، تصميم و انگيزه بازگشت آيت الله حکيم به عراق را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
هنگام دريافت خبر شهادت آقاي حکيم چه واکنشي نشان داديد؟
من از خداوند بزرگ تقاضاي شهادت دارم. چرا که شهادت برترين و افتخار آميزترين نوع مرگ است. اگر چه علاقه مند بودم شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم همچنان در ميان حضور داشته باشد، و راهکار سازندگي عراق را با روش صحيح خود ادامه دهد، زيرا، وجود ايشان منشأ اثر بزرگي بود و فقدان ايشان زيان بزرگي به شمار مي آيد. همان طور که فقدان شهيد صدر خلأ بزرگي را ايجاد کرد اما، من مطمئن هستم که نيروهاي جوان و فعال و مؤمن عراق اين خلأ را پر خواهند کرد. ملت عراق نسبت به خون شهيد صدر و حکيم و نسبت به اسلام و خون امام حسين(ع) وفادار باقي خواهند ماند و سرزمين عراق را آنگونه که ائمه اطهار(ع) اراده کرده اند خواهند ساخت.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41
/ج