نماد همه شهيدان عراق

گفت و گو با دکتر محمد سعيد الطريحي رئيس آکادمي کوفه درهلند درباره سرگذشت جنبش اسلامي عراق و نقش حوزه علميه نجف اشرف خالي از انتقاد نيست. الطريحي در مصاحبه باخبرنگار ماهنامه شاهد ياران از اوضاع نابسامان اجتماعي، بهداشتي و امنيتي عراق پرده برداشته و اظهارمي دارد که فساد اداري و اقتصادي در نهادهاي دولتي
جمعه، 6 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نماد همه شهيدان عراق

نماد همه شهيدان عراق
نماد همه شهيدان عراق


 





 
گفت و گو با دکترمحمد سعيد الطريحي

درآمد
 

گفت و گو با دکتر محمد سعيد الطريحي رئيس آکادمي کوفه درهلند درباره سرگذشت جنبش اسلامي عراق و نقش حوزه علميه نجف اشرف خالي از انتقاد نيست. الطريحي در مصاحبه باخبرنگار ماهنامه شاهد ياران از اوضاع نابسامان اجتماعي، بهداشتي و امنيتي عراق پرده برداشته و اظهارمي دارد که فساد اداري و اقتصادي در نهادهاي دولتي عراق بيداد مي کند. او که خاندان حکيم را عنصري تعيين کننده در مقابله با انديشه هاي کمونيستي، بعثي و الحادي مي داند و بر نيم قرن تلاش آنان در اين راه تکيه مي کند،براين باوراست که نقش مرجعيت حوزه نجف اشرف در اين برهه حساس بايد بسيارفراتر از اين باشد که امروز ديده مي شود و مي گويد...

سردبير فصلنامه الموسم و رئيس آکادمي کوفه در هلند شما به عنوان رئيس يک مرکز تاريخ نگاري و حفظ آثار تاريخي و کارشناس مسائل حوزوي چه ديدي نسبت به خاندان آيت الله سيدمحمدباقرحکيم داريد؟
 

بسم الله الرحمن الرحيم. بي ترديد خاندان حسني- نجفي آيت الله حکيم شهيدان بسياري تقديم راه اسلام کرده است. افراد اين خاندان همواره با رژيم صدام مدفون مبارزه خستگي ناپذير و خونين داشته اند. اين خاندان همچون بسياري از خاندان هاي مجاهد و اصيل عراقي درد و رنج هاي زيادي متحمل شدند. خاندان آيت الله حکيم از نيم قرن پيش در برابر گسترش انديشه هاي کمونيستي، بعثي، الحادي مقاومت کردند. متأسفانه رژيم حزب بعث انتقام سختي از فرزندان آيت الله العظمي سيدمحسن حکيم گرفت. ده ها تن از علماي بزرگ و فرزندان اين خاندان قرباني سياسيت هاي سرکوبگرانه رژيم صدام شدند. شهيد سيد مهدي حکيم نيز به دست عوامل حزب بعث عراق در خارطوم پايتخت سودان به شهادت رسيد. مدتي از سرنگوني رژيم حزب بعث نگذشته بود که آيت الله سيدمحمدباقرحکيم در يک اقدام تروريستي و دلخراش به شهادت رسيد. اين حادثه که پس از برگزاري آيين نماز جمعه در صحن مطهر حضرت علي بن ابي طالب(ع) اتفاق افتاد، جهان اسلام را تکان داد.
امام آيت الله حکيم در شرايطي به شهادت رسيد که عراق بيش از هر وقت ديگر به حضور او نياز مبرم داشت. او اوضاع و مشکلات عراق را به خوبي درک کرده و ابعاد آن را شناخته بود. شهيد حکيم در خلال 25سال تبعيد و مبارزه،توانست رهبران و سران جنبش هاي معارض رژيم پيشين عراق را متحد و يکپارچه کند و براي سرنگوني رژيم حزب بعث با محافل و مجامع سياسي بين المللي روابط گسترده برقرار کرد و در لحظه رهايي عراق از رژيم صدام او را از دست داديم و فقدان او را خسارت سنگين و ضربه جبران ناپذير به امت اسلامي مي دانم.
اکنون امام سيدمحمدباقر حکيم نماد همه شهيدان عراق است.در شرايطي که اشغاگران با قدرت و گستاخي مي کوشيدند موقعيت خود را در عراق استحکام بخشند، او شجاعانه به عراق بازگشت و از مرگ نهراسيد و همواره ميان توده مردم حاضر مي شد و براي آنها سخنراني مي کرد. او خرسندي و شادي خود را نسبت به آزادسازي عراق ازچنگال حزب بعث پنهان نمي کرد. او پس از بازگشت به حوزه علميه نجف اشرف، کار تأسيس و بازسازي نهادهاي جامعه مدني را آغاز کرد و بر ضرورت مشارکت سياست همگاني در تصميم گيري تأکيد نمود.

در سايه حکومت هاي استبدادي عراق، بسياري از مراجع تقليد و خانواده هاي روحاني سختي و درد و رنج کشيدند،اما، به نظر مي رسد درد و رنج و سختي خاندان آيت الله حکيم از همه بيشتر بوده است. علت آن چيست؟
 

به طور عام خاندان هاي علمي و مذهبي بيش از ديگران، هدف حمله هاي سرکوبگرانه رژيم هاي حاکم قرار داشتند، چرا که آنها در خط مقدم جبهه رويارويي با اين رژيم ها ايستاده بودند. آنها راهنما و روشنگر راه مردم بودند. شهادت و ايثار تنها به خاندان حکيم محدود نبود. آيت الله سيدمحمدباقرصدر (صدر اول) و آيت الله سيدمحمد صدر(صدر دوم) و تعداد ديگري از علماي عراق در اين راه به شهادت رسيدند.
فراموش نکنيم که ده ها تن از خطبا و وعاظ و ائمه جمعه و جماعت توسط مأموران رژيم صدام مسموم و به قتل رسيدند. اين قشر از مردم به علت نقشي که در روشنگري و گسترش آگاهي عمومي داشتند، همواره مورد اهداف و حمله هاي ناجوانمردانه رژيم قرار مي گرفتند. آنان افرادي بودند که از ارزش ها و آرمان هاي مردم عراق دفاع مي کردند،رهنمون ساز مردم بودند و به همين دليل رژيم به شدت از آنها ترس و وحشت داشت.

چه جرياناتي در شهادت آيت الله سيدمحمدباقرحکيم دست داشتند؟
 

ترديدي نيست که برخي محافل جاسوسي بين المللي در شهادت آيت الله حکيم دست داشتند. قدرت هاي استعمارگر که عراق را اشغال کردند،حضورآيت الله حکيم را در عراق مانع تحقق اهدافشان مي دانستند. بر اين اساس او را از سر راهشان برداشتند. زيرا، او از جزئيات اوضاع داخلي و روحيه مردم عراق شناخت داشت و راه ها و چگونگي حکومت بر عراق را تشخيص مي داد. او به خوبي راه نجات عراق و رساندن اين کشتي به ساحل امن را شناخته بود. در حقيقت آيت الله حکيم به دست عوامل دولت هايي شهيد شد که خواهان ثبات و امنيت عراق نيستند. اکنون هم روشن است که قدرت هاي بزرگ مايل نيستند که مردم عراق طعم امنيت و آسايش را بچشند. استعمارگران تحقق اهدافشان درعراق را در گرو به شهادت رساندن آيت الله حکيم مي دانستند.

شهيد آيت الله حکيم چه امتياز و تفاوتي با ساير روحانيون مجاهد عراقي داشت؟
 

آيت الله حکيم، ميراث و بازمانده مراجعي بود که درحوزه علميه نجف اشرف پرورش يافته اند. او بر بسياري از برنامه ها و طرح هاي پدرش امام سيدمحسن حکيم نظارت داشت و آنها را پيگيري مي کرد و خود يکي از مبارزان خستگي ناپذير بود که در نتيجه پايداري و ايستادگي در برابر رژيم فاشيست عراق به اعدام محکوم شد. مزايا و ويژگي هاي شهيد حکيم قابل شمارش نيستند.بي ترديد دست هاي پنهاني که آقاي سيد مهدي حکيم را در خارطوم ترور کردند و سيدمحمدباقر حکيم را در نجف به شهادت رساندند، هدفشان آسيب رساني به عراق است. آنها نمي خواهند مردم عراق روي پاي خود بايستند و مستقل و آزاد زندگي کنند.
کساني که اين شخصيت هاي نمادين را ترور کردند، هدفشان نابودي حوزه علميه نجف اشرف بود. اکنون متأسفانه اين حوزه از نبود علماي بزرگ رنج مي برد، به شيوه ها و برنامه هاي جديد درسي نياز مبرم دارد. ازديرکرد اصلاح و بازسازي نهادهاي حوزه رنج مي برد.مايه خرسندي است که جمهوري اسلامي ايران گام هاي بلند و استواري در زمينه نوآوري و توسعه حوزه هاي علميه برداشته، و اين امر مي تواند کمبودهاي حوزه علميه نجف اشرف را جبران کند.
من ضروري نمي دانم که حوزه علميه منحصراً در مکان خاصي قرار داشته باشد. در طول تاريخ ديده شده که حوزه هاي علمي ديني، در مرحله اي در شهر کربلا بوده است. در مرحله ديگري در شهر حله قرار داشته است. علاوه بر اين حوزه هاي علمي ديگري در اصفهان و خراسان و هند و پاکستان وجود داشته است. جا به جايي حوزه هاي علمي نگران کننده نيست. آنچه که به حوزه علميه نجف ارزش و اصالت مي بخشد، فضاي روحاني و زيباي آن است که پيرامون بارگاه ملکوتي حضرت اميرمؤمنان(ع) قرار دارد، و طلاب علوم ديني مراحل تحصيل و فراگيري علم را با الهام ازاقامت و مجاورت در کنار اين مرقد مطهر ادامه مي دادند.

به نظرشما شهيد حکيم راه و روش پدرش را ادامه داد يا راه انقلابي شهيد صدر را پيمود؟
 

نماد همه شهيدان عراق

 

من بر اين باورم که ايشان راه استادش شهيد صدر را ادامه داد. آن دو با همکاري يکديگر جنبش اسلامي عراق را بنيانگذاري کردند. اما،شهيد صدر در شرايط بسيار سخت به سرمي برد.شهيدصدر در سايه نظام خشن و سرکوبگر زندگي مي کرد که اجازه هيچ گونه فعاليت سياسي مردمي و تأسيس سازمان هاي سياسي را نمي داد. شهيد صدرو شهيد حکيم به رغم همه فشارها و مشکلات راهشان را ادامه دادند.
شهيد سيدمحمدباقرحکيم پس از مهاجرت به جمهوري اسلامي ايران، امکانات فراوان يافت تا يک جنبش وسيع انقلابي و مردمي به وجود بياورد، و از طريق آن توده هاي تبعيد شده عراقي را بسيج کند و از طرف ديگر ساير گروه ها و سازمان هاي عراقي را متحد و يکپارچه کند و آنها را به سوي مبارزه با رژيم ديکتاتوري حزب بعث رهنمون سازد. براين اساس سپاه بدر، شاخه نظامي مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را تأسيس کرد.
امام سيدمحمدباقر حکيم به رغم انبوه فعاليت هاي سياسي و جهادي، حرکت علمي و پژوهشي خود را نيز ادامه داد، در مراکز آموزش عالي و دانشگاه ها و حوزه علميه قم تدريس کرد و نسل جديدي از روحانيون و علماي ديني به دست او پرورش يافت.
ويژگي سوم شهيد سيدمحمدباقر حکيم اين است که هر چند مدت يک بار به کشورهاي گوناگوني سفر مي کرد و مهاجران و تبعيديان عراقي را مورد عنايت و تفقد قرار مي داد و به مشکلات آنها رسيدگي مي کرد. همه اين تلاش، دستاوردهاي مهمي براي مردم عراق در پي داشت و به تحکيم جايگاه و موقعيت او ميان اقشار گوناگون عراقي افزود.
من معتقدم که همه اين تلاش ها و برنامه ها و ظهور آيت الله حکيم به عنوان يک شخصيت ويژه،مردمي و اسلامي در صحنه سياسي عراق، دشمنان شرور را خشمگين کرد، تا براي چپاول و غارت منابع طبيعي عراق،او را از سرراهشان بردارند.
باعث خرسندي است که عراق کشوري پويا و باروراست،با وجود اينکه تعداد زيادي از مردم عراق در طول تاريخ در راه حق و اسلام شهيد شده اند، از دست دادن شخصيت هاي بزرگ تأثيري در روند حرکت و پيشگامي اسلام در عراق نخواهد داشت. خون هاي پاکي که در راه خدا بر زمين ريخته شده و مي شود،درخت تنومند اسلام را در سرزمين عراق سيراب مي کند. شهادت اين عزيزان به پيشبرد حرکت اسلام کمک خواهد کرد و سرانجام پيروزي نهايي از آن مردم عراق خواهد بود.

نگاه آيت الله حکيم به حوزه علميه نجف اشرف چگونه بود؟ آيا معتقد بود که حوزه علميه سنتي بماند،يا اينکه درصدد بود آن را مانند حوزه هاي علميه ايران نهادينه کند و مفاهيم و علوم معاصر را نيز وارد حوزه کند؟
 

فراموش نکنيد که سيدمحمدباقرحکيم دستيار پدرش آيت الله العظمي سيدمحسن حکيم بود. سيدمحسن حکيم يک مرجع تقليد معمولي نبود،چه او در رديف مراجع بزرگ همچون آيت الله ميرزا محمدحسين نائيني و آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني و آيت الله بروجردي بود.ايشان که خداوند همه شان را رحمت کند،ازمراجع عاليقدر و ممتاز قرن بيستم بوده اند.آيت الله سيدمحسن حکيم به اصلاح جامعه و اصلاح حوزه علميه نجف اشرف علاقه مند بود. مرحوم سيدمحمدباقرحکيم نيز براي اصلاح جامعه و اصلاح حوزه علميه راه پدرش را ادامه داد. او از خلال ارتباط و همکاري با شهيد صدر به آگاهي هاي بيشتري در مسائل اصلاح گرايانه و نهضتي براي سازندگي جامعه اسلامي در عراق و ساير کشورهاي اسلامي دسترسي پيدا کرد.بدين ترتيب راه پدر و راه شهيد صدر را ادامه داد.
به هرحال مي توان شهيد حکيم را مرد علم و عمل دانست.او علم و دانش خود را در راه مبارزه با طاغوت و رژيم استبدادي به خدمت گرفت.ازدرهاي گشوده وارد ميدان عمل و پيکار بر ضد بي عدالتي و سرکوب و فساد شد،و با مبارزه خستگي ناپذير و آگاهي گسترده توانست توده هاي عراقي را بسيج کند و با مهاجرت به جمهوري اسلامي ايران و زندگي در شرايط آزاد به دستاوردهاي ارزشمندي نائل آمد.
من معتقدم که جنبش اسلامي عراق در شرايط کنوني نبايد از خط مشي شهيد حکيم منحرف شود و به بيراهه حرکت کند. نبايد با استعمارگران و اشغالگران سازش کند. براي اصلاح جامعه و اصلاح برنامه هاي درسي حوزه علميه نجف اشرف نبايد از کسي ترس و هراس داشته باشد.
حوزه علميه نجف اشرف بايد از حالت رکود و ايستادگي رهايي يابد.رکورد و نبودن پويايي در حوزه علميه نجف اشرف به علت اوضاع بحراني کاملاً آشکار است. اما، گمان مي کنم افراد فداکار و مخلص و ياران و همراهان شهيد سيدمحمدباقر حکيم تعدادشان زياد است و راه او را ادامه خواهند داد.

در سايه اشغال عراق و اوضاع بحراني، آيا روحانيون و مراجع تقليد حوزه علميه نجف اشرف هنوز موقعيت مردمي خود را حفظ کرده اند؟
 

مردم عراق،مسلمان و متدين هستند و از دستورها و رهنمودهاي روحانيون و مراجع تقليد پيروي مي کنند. اما، من بر اين عقيده ام که مراجع تقليد بايد تلاش کنند که عشق و پيوند مردم با آنها و ارزش هاي ديني ادامه پيدا کند. زيرا،اوضاع امنيتي عراق در شرايط کنوني بسيار خطرناک است. اوضاع اجتماعي، بهداشتي و خدماتي بسيار دشوار شده است.به رغم گذشت پنج سال از سرنگوني صدام هيچ چيز در عراق متحول نشده است.اکنون که احزاب اسلامي در عراق حکومت مي کنند و برخي مراجع و روحانيون حرف اول را مي زنند، براي مردم چه کارکرده اند؟ بسياري از نيازهاي ضروري مردم کمياب يا اصلاً وجود ندارد، با اين وجود ملاحظه مي کنيد که ميليون ها مردم با پاي پياده از شهرهاي گوناگون به کربلا و نجف مي روند تا در آيين هاي مذهبي و سوگواري ائمه(ع) شرکت کنند. اگر با دورانديشي و آگاهانه به مسائل نگاه کنيم، ملاحظه خواهيم کرد که توده هاي مردم در استضعاف به سر مي برند و از همه چيز محروم هستند و مراجع ديني که نقش ارشاد و راهنمايي جامعه را دارند، مي توانند براي محروميت زدايي، دولت مردان را نيز ارشاد و راهنمايي کنند.اظهار تعارفات و فروتني سودمند نيست.اگر مراجع ازاين دولت پشتيباني نمي کردند، اين دولت هرگز انتخاب نمي شد!اين دولت که با پشتيباني مراجع انتخاب شد،تاکنون چه خدمتي به مردم کرده است؟ اين مراجع از قدرت و نفوذ فزاينده برخوردارند، مراجع براي تحقق وعده هايي که دولت به مردم داده بايد ازنفوذشان استفاده کنند. مردم امروز احساس سرافکندگي و ناکامي مي کنند.روحانيون و علماي دين که مردم را به شرکت در انتخابات و مشارکت سياسي تشويق کردند،وظيفه دارند اين دولت را براي تحقق خواسته ها و آرزوهاي مردم فقيرو محروم توجيه نمايند.اوضاع امنيتي، بهداشتي و اجتماعي بسيار بحراني است و روحانيون بايد سکوت را بشکنند. فساد اداري و اقتصادي در نهادهاي دولتي بيداد مي کند!آيا مجازاست دولت هاي خارجي درامور داخلي عراق دخالت نمايند اما،مراجع مجازنيستند براي بهبود حال مردم دخالت کنند؟!

به نظرمي رسد دست جنبش اسلامي عراق نيز بسته است و کاري ازآن ساخته نيست؟
 

جنبش اسلامي عراق براي برپايي حکومت اسلامي درعراق و آزادي و استقلال اين کشور 50سال مبارزه کرد. اما،متأسفانه هنگامي که زمان چيدن ميوه اين مبارزه فرا رسيد،ميوه تلخ به دست آمد. شايسته بود جنبش اسلامي به اصول اصيل اسلامي پايبند باشد و رفتارسال 2003 را انجام نمي داد.با ورود نيروهاي امريکا به عراق مخالفت مي کرد.جنبش اسلامي حدود 30سال صبرکرد و منتظر ماند و زجر و آوارگي کشيد و سرانجام با سازش با اشغالگران وارد عراق شد.نگاه کنيد مراجع حوزه علميه قم به اشغالگران هشدار مي دهند و برضد آنان فتوا صادر مي کنند،اما، چنين برخوردي در مرجعيت ديني نجف اشرف وجود ندارد.چرا بايد شيعيان با يکديگربجنگند؟ آيا اين تأسف آورنيست؟ من معتقدم که جنبش اسلامي عراق با شرکت در روند انتخابات سياسي مرتکب اشتباه شد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.