ديپلماسي فعال ايران در دوران جنگ تحميلي
ديپلماسي فعال ايران در دوران جنگ تحميلي
درآمد
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نظام جمهوري اسلامي ايران با چالش هاي فراوان مواجه بود،يکي ازاين چالش ها جنگ تحميلي بود. بفرماييد ديپلماسي ايران چگونه با اين چالش ها برخورد مي کرد؟
در آن مرحله ارتش ايران به علت شرايط پس از انقلاب حضور قوي نداشت. سپاه پاسداران هم شکل نگرفته بود. در همان حال گروهک منافقين همه انقلابيون را در خيابان ها ترور مي کرد. وحشت بي سابقه ايجاد کرده بودند،اتوبوس هاي شهري را آتش مي زدند، افراد حزب اللهي را در خانه ها و مغازه ها ترور مي کردند. بني صدر هم که قدرت را در دست داشت با غرب ارتباط برقرار کرده بود و مي کوشيد زمين بدهد و زمان بخرد. منافقين در عرض چند ماه، رئيس جمهوري، رئيس ديوان عالي کشور، نخست وزير تعداد زيادي از وزيران و نمايندگان مجلس را به شهادت رساندند. اوضاع داخلي ايران اينگونه بود. صدام درچنين شرايطي به ايران و حمايت هاي بين المللي ازارتش عراق صدام حسين هيچ شکي در پيروزي دراين جنگ نداشت. هنگامي که صدام قرار داد سال 1975الجزايررا درپارلمان عراق پاره کرد، خبرنگاران با تعجب از او پرسيدند،چه کار مي خواهي بکني؟ به کجا مي خواهي بروي؟ صدام گفت پاسخ شما را در تهران مي دهم.به اين اندازه اطمينان داشت که در روزهاي اول جنگ وارد تهران شود.
اگرپشتيباني خداوند از نظام نوپاي اسلامي در کار نبود؟اگرمردم در صحنه حضور نداشتند،اگر روش حکيمانه امام در کار نبود و مردم را در صحنه احضار نمي کرد و جوانان همچون حسين فهميده را به حضور در جبهه هاي جنگ تشويق نمي کرد.اگر جوانان بسيجي در مقابل تانک هاي عراقي ايستادگي نمي کردند،حتماً عراقي ها وارد تهران مي شدند.اين مرحله اول جنگ بود که همه مردم درآن نقش داشتند.همه افرادي که عاشق انقلاب اسلامي ايران بودند عازم جبهه ها شدند.ميان ايراني و عراقي تفاوتي وجود نداشت ميان شيعه و سني تفاوتي وجود نداشت.اگرچه شيعيان اکثريت بودند و علماي شيعه نقشي اساسي ايفا کردند. ازجمله خانواده شهيد آيت الله سيدمحمدباقر حکيم که نقش اساسي در بسيج توده هاي مهاجر عراقي براي حضور در جبهه هاي جنگ و رويارويي با تهاجم صدام ايفا کردند.
مرحله دوم جنگ زماني آغاز شد که صدام مطمئن شد که نمي تواند به تهران برسد. آمريکايي ها و همه دولت هاي غربي و اکثريت دولت هاي عرب تصميم گرفتند استان زرخيز خوزستان را تجزيه کنند. نقشه هايي چاپ کردند و نام خوزستان را به عربستان تبديل کردند و شهراهواز را «الاحواز» ناميدند و شهر خرمشهر را «المعمره» نامگذاري کردند،و تصميم اساسي گرفتند که اين استان را با همه ثروت هاي طبيعي اش از قبيل نفت و آب و زمين هاي کشاورزي و موقعيت جغرافيايي،ازايران جدا کنند و يک حکومت در تبعيد ساختند و کوشيدند اين قسمت از سرزمين ايران را جدا کنند.
مرحله سوم جنگ زماني آغاز شد که نيروهاي اسلام شهر خرمشهر را آزاد کردند. وقتي خرمشهر آزاد شد طراحان جنگ که براي نابودي انقلاب و جمهوري اسلامي ايران نقشه کشيده بودند،به وحشت افتادند. احساس کردند که روند جنگ طوري شده که موجوديت صدام را به مخاطره انداخته است.به اين علت تز جنگ بدون برنده را مطرح کردند.اين تز توسط هنري کيسنجر وزيرخارجه پيشين آمريکا ارائه شد. اما اين تز هم به علت اين که ايران بزرگترين عمليات سياسي-نظامي را انجام داد شکست خورد. يعني نيروهاي اسلام حساس ترين و استراتژيک ترين نقطه عراق را که شهر فاو باشد در اختيارگرفتند. با تصرف فاو ارتباط عراق با آبراه هاي بين المللي قطع شد.عراق محصور شد در خشکي. عمليات آزادسازي فاو يک عمليات ويژه و بي نظيربود.رزمندگان اسلام براي اين حرکت انواع تمرين هاي نظامي آبي- خشکي را انجام دادند.اين درحالي است که ارتش صدام در دو زمينه بر نيروهاي اسلام برتري داشت. يکي برتري نيروي هوايي و دوم قدرت پرحجم آتش سلاح هاي زرهي. براي روياروي با برتري ارتش صدام عمليات مک فارلين را تدارک ديديم،تا توسط اين عمليات اطلاعاتي ازخود آمريکايي ها درباره موشک هاي هاگ و تاو دريافت کنيم. درآن زمان پدافند هوايي ارتش ايران با کمبود موشک هاي هاگ مواجه بود و اين درحالي بود که بيشتر پدافند ضد زره ارتش جمهوري اسلامي ايران به موشک هاي تاو نياز داشتند. بي درنگ پس از دريافت موشک هاي هاگ در عرض چند روز 76فروند هواپيماي عراقي را در منطقه عملياتي فاو سرنگون کرديم.
اگر ما در فاو حضور نداشتيم قطعنامه 598 به اين شکل نوشته نمي شد. از ابتداي جنگ آرزو داشتيم آتش بس برقرار شود و ارتش صدام از خاک ايران عقب نشيني کند. مايل بوديم مکانيزمي تهيه شود تا به وسيله آن جنگ افروز مشخص شود،و اين جنگ افروز خسارت جنگي بپردازد. با وجود اينکه ارتش صدام صدها کيلومتر مربع از خاک ايران را در اشغال داشت،ولي سازمان ملل متحد مهاجم بودن صدام را نمي پذيرفت. نمي پذيرفت که صدام جنگ را آغاز کرده است. اما هنگامي که نقطه حساس و استراتيژيک فاو را به تصرف خود درآورديم.آنگاه قطعنامه 598 به طور متعادل تهيه شد و به تصويب رسيد. به موجب اين قطعنامه قرار شد مکانيزمي براي معرفي آغازگرجنگ مشخص و تدارک ديده شود و دست اندرکاران اين مکانيزم مطالعات خود را انجام داده و به ايران نامه نوشتند که صدام آغازگر جنگ بوده است. اگرچه ايران از کارکرد اين مکانيزم کاملاً راضي نبود. اما به هر حال صدام جنگ افروز معرفي شد و به موجب اين قطعنامه قرار شد به ايران خسارت بپردازد.
درباره مديريت بحران و ديپلماسي فعال بفرماييد ديپلماسي ايران به چه پشتوانه اي تکيه داشت؟
به نظر مي رسد، بنيانگذاري مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق يکي از ابزارها و راهکارهاي جمهوري اسلامي ايران در جنگ تحميلي بوده است. اين مجلس چه دستاوردي براي جمهوري اسلامي ايران داشت؟
بنده به عنوان نماينده وزارت امورخارجه از طرف حضرت آيت الله خامنه اي مکلف بودم در کميته پشتيباني از انقلاب اسلامي عراق شرکت کنم. روزهاي دوشنبه هر هفته با شهيد محراب آيت الله حکيم جلسه داشتم. ملاحظه کردم که ايشان روزهاي دوشنبه روزه هستند.پشت سر ايشان نماز مغرب و عشا مي خواندم و بعد ايشان افطار مي کردند و من جلسه را ترک مي کردم. اين جلسات حدود يک ساعت و 30دقيقه قبل از اذان مغرب شروع مي شد. يکي از افتخارات من اين است که آيت الله حکيم اطاق جلسه را با حضورشان مزين مي کردند. با يکديگرهمکاري نزديک داشتيم.اما ماهيت اين همکاري و ماهيت کار مجلس اعلا کاملاً عراقي بود.ظلمي که صدام به خانواده حکيم و به همه عراقي ها وارد آورده،رفتارمستبدانه و سياست سرکوبگرانه اي بود که صدام در عراق اعمال مي کرد، خود عراقي ها براي احقاق حقوق خود و براي پشتيباني از انقلاب اسلامي عراق مجلس اعلي را تشکيل دادند. مجاهدان عراقي امام خميني(ره) را رهبر خودشان مي دانستند. آيت الله حکيم با خلوص و نيت پاک به حضرت امام نگاه مي کرد، و امام همواره سفارش خاص ايشان را به مقام هاي جمهوري اسلامي ايران مي کردند. من مي خواهم اين نکته را مورد تأکيد قرار دهم که مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق يک نهاد کاملاً عراقي بود،هرچند که در جمهوري اسلامي ايران شکل گرفته بود. سياست و اهداف و برنامه هاي مجلس اعلا کاملاً عراقي بود. و چون آنها ضد صدام بودند و ما نيز با صدام مي جنگيديم،بسياري از اهداف و ديدگاه هايمان مشترک بود.
در آن برهه جنابعالي يکي از مسئولان نهاد ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران بوديد؛ به نظر شما در پرتو فعاليت هاي سياسي و نظامي مجلس اعلي در ايران، چه فشارهايي از سوي محافل بين المللي برايران وارد مي شد؟
روابط جمهوري اسلامي ايران با دوستان سابق عراقي که اکنون در بغداد حکومت مي کنند چگونه است؟
با يکديگر يکجا سينه زني مي کرديم، با يکديگر يک هدف داشتيم،من سفيربودم، ايشان هم نماينده حزب الدعوه بود ولي با هم برادر بوديم و اين برادري تا امروز هم ادامه دارد و ان شاءالله در آينده نيز ادامه خواهد يافت. آمريکايي ها نمي توانند اين برادري را بشکنند،هيچ کس نمي تواند اين برادري را بشکند.اگر پيوند به خاطر خدا باشد هيچ کس نمي تواند آن را از هم جدا کند.
امروزه بيشترتحليلگران و صاحب نظران بين المللي سياست جمهوري اسلامي ايران را موفق و تأثيرگذار مي دانند،بفرماييد ديپلماسي ايران براساس چه معيارها و ملاک هايي به راهش ادامه مي دهد؟
سلطه را نفي مي کند، از مستضعفان پشتيباني مي کند. وقتي که از مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق پشتيباني کرديم، هرگز نمي دانستيم که اين مجلس روزي در عراق حکومت خواهد کرد. هنگامي که از حزب الدعوه دفاع مي کرديم نمي دانستيم که اين حزب روزي حاکم مي شود. به علت اينکه راه اين گروه ها و افراد را صحيح مي دانستيم ازآنها حمايت مي کرديم.وقتي حزب الله تشکيل شد،باورنمي کرديم روزي به اولين قدرت لبنان تبديل مي شود.الآن هم از حماس دفاع مي کنيم.وقتي حماس تشکيل شد، باور نمي کرديم روزي قدرت را در غزه به دست مي گيرد. چون راه حماس راهي صحيح است و راهي خدايي است و به اسلام تکيه دارد و پايگاه اجتماعي دارد، از آن پشتيباني کرديم. واقعيت امر اين است که روابطمان را به خاطر اصولگرايي و دفاع از اصول الهي برقرار مي کنيم. رمز موفقيت ما اين است که از اصول الهي منحرف نشده ايم.اگرخداي نکرده دچار لغزش شديم، به زودي جبران کرده و اصول خويش را مورد معامله قرار نداده ايم. زرق و برق دنيايي را نفي کرده ايم. هيچ وقت يک بچه حزب الهي لبناني را به صدتا آمريکايي نمي فروشيم.
ما معتقديم که همه مي ميريم و روز قيامت ازما بازخواست مي کنند. نمي خواهيم در محضر خداوند شرمنده باشيم.اين فرمايش حضرت امام تعيين کننده است که آنچه وظيفه ماست انجام مي دهيم و نتيجه خود به خود حاصل مي شود.
برخي محافل مطبوعاتي اخيراً ادعا کرده اند که موافقت دولت و پارلمان عراق با موافقتنامه امنيتي با آمريکا با چراغ سبز ايران بوده است؛نظرتان دراين مورد چيست؟
اولاً: دولت بايد ولايت قضايي (کاپيتولاسيون) را تعديل کند.
ثانياً: در اين موافقتنامه تصريح شده که آمريکا، وضعيت عراق را از زير بند هفت منشور شوراي امنيت سازمان ملل متحد خارج مي کند. معلوم نيست آمريکا اين کار را انجام دهد.
ثالثاً: براي اينکه سرنوشت نهايي اين موافقتنامه روشن شود،نمايندگان پارلمان عراق خواستار برگزاري رفراندوم عمومي شدند تا مردم تصميم بگيرند. اين رفراندوم مي تواند به آمريکا فشار وارد کند تا از اين موافقتنامه سوءاستفاده نکند. چون اين حق مردم عراق است که موضع شان را در قبال اين موافقتنامه اعلام کنند. اگر کسي خواسته باشد خود را نوکر خارجي قرار دهد من نمي توانم دخالت کنم ولي من هرگز نمي توانم تسليم شدن و خضوع او به بيگانه کافر را تأييد کنم. بنابراين هرگز اين طور نبوده و ما با اين موافقتنامه مخالف هستيم. ولي نمي توانيم به دولت عراق فشار وارد کنيم تا ديدگاهمان را قبول کند. و اين کار را هرگز نخواهيم کرد،اما نظرمان را براي دولتمردان عراقي اعلام مي کنيم. پس از امضاي موافقتنامه هم ديدگاهمان را با صراحت بيان کرديم.اکنون رسماً به شما اعلام مي کنم که اين موافقتنامه لکه سياهي است و مردم عراق به وظيفه شان در قبال آن عمل نمايند.
برخي محافل عرب،جمهوري اسلامي ايران را متهم مي کنند که فقط از شيعيان عراق حمايت مي کند، آيا ايران با جامعه اهل سنت عراق هم ارتباط دارد؟
ما با سني هاي عراق ارتباط خوبي داريم، آقاي مشهداني (رئيس پارلمان عراق) که سمبل جامعه اهل سنت عراق است همواره به ايران رفت و آمد دارد. معاون رئيس جمهوري عراق هم که سني است مرتب از تهران بازديد مي کند. خود آقاي جلال طالباني که نمي دانم او را در رديف کردها و يا اهل سنت مي پنداريد،با ايران روابط نزديک دارد.البته،آقاي طالباني خود را سني معرفي مي کند.
اگر اجازه دهيد کمي درباره شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم صحبت کنيم. چه خاطراتي از ايشان داريد؟
حال که به حزب الله لبنان اشاره کرديد، بفرماييد چه تفاوتي ميان شيعيان لبنان و شيعيان عراق وجود دارد؟
اگر آمريکايي ها بخواهند مدت طولاني تري در عراق بمانند.آيا پيش بيني مي کنيد که جنبشي همچون جنبش حزب الله لبنان در عراق به وجود آيد؟
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}