آغازگر نبرد و رهايي عراق


 





 

درآمد
 

«مردم عراق دو راه بيشتر ندارند،يکي اين که مانند لقمه راحت در دهان آمريکا قرار گيرند،يا اين که به آمريکا اجازه غارت منابع کشورشان را ندهند.»
سيدحسين الشامي در حالي به دو راه فوق اشاره مي کند که تأکيدي خاص بر اين دارد که عاقل کسي است که از ميان دو شر، آسان ترين آنها را برگزيند و مي گويد که اين انتخاب فعلي رهبري مبارزات عراق سنجيده ترين راهي است که مي تواند آثار سوء کمتري داشته باشد و اين همان چيزي است که بسياري از رسانه ها و شبکه هاي ماهواره اي درک درستي از آن ندارند و از همين رو موجب رنجش مردم عراق مي شوند.وي که مردم عراق را مردمي شجاع، دانا و توانا براي مقاومت در برابر ظلم مي داند،به فرازهايي از دوران بودنش درکنار شهيد محراب، شهید آیت الله سید محمد باقر حکیم و شرايط فعلي عراق اشاره مي کند .

چگونه و چه زماني با شهيد سيد محمد باقر حکيم آشنا شديد؟
 

بسم الله الرحمن الرحيم. علامه بزرگ شهيد سيدمحمدباقرحکيم، يکي از استوانه هاي فکري عراق و يکي از اساتيد بزرگ حوزه علميه نجف اشرف بود. در سال 1970 هنگامي که به حوزه علميه نجف اشرف پيوستم با او آشنا شدم.ابتدا در کلاس درس او شرکت کردم و او را يکي از اساتيد توانا يافتم. مدرسه هايي که در آنها تحصيل مي کردم توسط ايشان اداره مي شد.
سرتاسر حيات ايشان سرشار از دستاوردهاي بزرگ و موضع گيري هاي اصولي است، و حيات او را مي توان به دو بخش تقسيم کرد:
بخش اول: جوانب علمي و فکري شهيد را تشکيل مي دهد. او يکي از شاگردان برجسته شهيد سيدمحمدباقر صدر بود و مراحل سطوح وبحث خارج فقه را در کلاس هاي درس ايشان فراگرفت. شهيد حکيم پس از پايان تحصيلات عالي خود به تدريس طلاب حوزه علميه روي آورد و مرحله سطح را در حوزه علميه و علوم قران را بيش از 10سال در دانشکده اصول دين بغداد تدريس کرد. آقاي حکيم از نظر علمي يکي از انديشمندان توانا به شمار مي رفت و ازآيت الله العظمي شيخ مرتضي آل ياسين و برخي علماي حوزه علميه نجف اشرف مجوز اجتهاد دريافت کرد.
بخش دوم:جوانب اجتماعي و سياسي حيات شهيد سيدمحمدباقر حکيم را تشکيل مي دهد. در اين زمينه او نقش کانال ارتباطي ميان پدرش آيت الله العظمي سيدمحسن حکيم مرجع تقليد وقت شيعيان جهان، با ساير جنبش هاي اسلامي را داشت.او با همکاري گروهي از روحانيون حوزه علميه نجف اشرف همچون شهيد سيدمحمدباقر صدر، علامه سيدمرتضي عسکري و برادرش سيدمهدي حکيم حزب الدعوه اسلامي را تأسيس کرد.علاوه براين چهار نفر، تعدادي از فرهيختگان مکتبي،هسته اوليه حزب الدعوه را تشکيل دادند.
آقاي سيدمحمدباقرحکيم از نظر اجتماعي و سياسي بازو و پشتيبان آيت الله شهيد صدر بود. در همين حال در مسائل فرهنگي و سياسي و اجتماعي به مرجعيت پدرش سيدمحسن حکيم کمک مي کرد.

حضرتعالي در چه زمينه هايي با شهيد سيدمحمدباقرحکيم همکاري داشتيد؟
 

همکاري با او از زمان آمدنم به حوزه علميه نجف اشرف و تحصيل در «مدرسه علوم اسلامي» آغازشد.آن زمان آقاي حکيم مسئوليت اداره اين مؤسسه را برعهده داشت و درآن تدريس هم مي کرد و به امور و نيازهاي طلاب شهرستاني رسيدگي مي کرد.
آقاي حکيم در جريان فعاليت هاي سياسي و مبارزاتي چند بار بازداشت شد. مأموران امنيتي حزب بعث او را در زندان ابوغريب به طرز وحشيانه شکنجه کردند. به ياد دارم هنگامي که همراه گروه شهيد شيخ عارف البصري در سال 1974 در زندان ابوغريب زنداني بودم و به حبس ابد محکوم شده و تا سال 1977 در زندان به سر مي بردم. درآن سال گروهي را آوردند که گروه انتفاضه ماه صفرناميده مي شدند. اين گروه آيين راهپيمايي عزاداران اربعين امام حسين(ع) از شهرنجف اشرف تا کربلا را رهبري مي کردند.آقاي سيدمحمدباقر حکيم يکي از افراد اين گروه بود که به حبس ابد محکوم شد.درزندان دوباره هم سلول شديم، و آنگاه در يک روز در تاريخ 1978/7/17 بر اثراعلام عفو عمومي آزاد شديم، بنابراين،آيت الله سيدمحمدباقر حکيم در حيات سياسي اش دستاوردهاي شرافتمندانه و ارزشمند بسيار دارد. تاريخچه مبارزات او بر ضد رژيم حزب بعث طولاني است. او يکي ازمعدود کساني بود که زودهنگام به خطر طرح هاي حزب بعث در عراق پي برد، و آن خطر را تشخيص داد.

دلايل اعلام عفو عمومي و آزادي تان همراه آقاي حکيم از زندان چه بوده است؟
 

اين عفو عمومي يک سال قبل از قدرت نمايي صدام،و در زمان رياست جمهوري احمد حسن البکراعلام شد. چرا که زندان ابوغريب از زندانيان سياسي انباشته شده بود، البکربه منظور فرونشاندن خشم عمومي و کاستن ميزان نارضايتي مردمي، زندانيان سياسي را مورد عفو قرار داد. در همين حال نشانه هاي پيروزي انقلاب اسلامي درايران نمايان شده بود و رژيم حزب بعث درآن سال مي کوشيد با لطافت و مهرباني با مردم برخورد کند.نمي خواست اشتباهات شاه ايران را تکرار کند.
آيت الله شهيد سيدمحمدباقر حکيم، مهم ترين دوران حيات سياسي خود را در تبعيد پشت سرگذاشت. او در ماه سپتامبر سال 1980 از عراق به سوريه هجرت کرد و پس از توقف چند ماهه در دمشق به ايران آمد. در ايران مسئوليت رهبري جنبش اسلامي عراق را برعهده گرفت و دو سال بعد مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را تأسيس کرد و تا زمان شهادت رياست آن را عهده دار بود. شهيد محراب آيت الله حکيم در زمينه هاي فکر و انديشه و فرهنگ و سياست و جهاد نيز فعاليت هايي گسترده داشت.

روابط شهيد آيت الله حکيم با گروه ها و سازمان هاي تشکيل دهنده جنبش اسلامي عراق را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
 

روابط آقاي حکيم با جنبش اسلامي عراق، اصيل و سازنده بود. اين روابط بر پايه مباني شرعي و علمي استوار بود اما، در برخي مراحل و براثرشرايط ناخواسته و به علت شرايط زندگي در تبعيد، اين روابط به سردي گراييد.آقاي حکيم اين مشکلات را مهار کرد و به اتفاق ساير رهبران جنبش اسلامي به عراق بازگشت، و نمازجمعه در صحن حضرت علي بن ابي طالب(ع) را امامت کرد.

به نظر حضرتعالي به عنوان يکي از فعالان جنبش اسلامي،چه تفاوت ها و چه مشترکاتي ميان مکتب فکري آيت الله سيدمحسن حکيم و مکتب فکري شهيد سيدمحمدباقر صدر وجود دارد؟
 

در حقيقت مکاتب فکري امام سيدمحسن حکيم و شهيد صدر مکمل يکديگر بوده اند؛ با يکديگر تضاد نداشتند. مکتب فکري آيت الله العظمي سيدمحسن حکيم اصلاح گرا بود. او با گسترش فرهنگي ديني و اعزام مبلغان به مناطق گوناگون و انتصاب نمايندگان مرجعيت ديني در شهرستان ها و ساير کشورهاي اسلامي، خط مشي اصلاح گرايانه و گسترش آگاهي هاي فکري و اجتماعي را در پيش گرفت. شرايط آن مرحله به آيت الله سيدمحسن حکيم اجازه نداد راه جهاد و مبارزه سياسي را دنبال کند. مانند ساير مراجع عمل کرد و تبليغ و روشنگري را در سرلوحه برنامه هاي خود قرار داد.
اين درحالي است که شهيد سيدمحمدباقر صدر درزمينه تشکيل حکومت اسلامي، و تدوين قانون اساسي اسلامي و تأسيس جنبش اسلامي، طرح جامع و فراگير ارائه داد. مکتب شهيد صدر، مکتب انقلابي است. او در صدد شکل دهي نخبگان آگاه و توانمند به منظوردگرگوني همه جانبه وضع موجود، و ايجاد جامعه متحول برآمد. بنابراين، مي توان گفت که آن دو مکتب مکمل يکديگر بوده اند، و در راستاي هماهنگي و انسجام تکاملي گام برمي داشتند. شهيد صدر پرورش يافته مکتب آيت الله سيدمحسن حکيم و منعکس کننده ديدگاه هاي او بوده است. اما،اين توفيق را داشت که پس از تصدي امورمرجعيت در پي ارتحال آيت الله حکيم، حرکتش را با جهش و پيشگامي آغاز نمود، و طرح فراگير و همه جانبه به مردم ارائه داد که تشکيل حکومت اسلامي، مهم ترين محورهاي اين طرح است.

در سايه اشغال عراق، نقش حوزه علميه نجف اشرف را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
 

موقعيت حوزه علميه نجف اشرف در دوران حکومت حزب بعث به شدت آسيب ديده و نقش اصلي حوزه مضمحل شده بود. حوزه در برابر ضربه هاي کوبنده رژيم صدام متلاشي و فروپاشيد اما، امروز پس از سرنگوني رژيم مدفون صدام جايگاه گذشته خود را بازيافته است. مدارس ترميم شدند. بسياري از مدارس و کتابخانه هاي حوزه بازسازي شدند. روحانيون و علماي تبعيدي بازگشتند.

شهيد سيدمحمدباقر حکيم در قيام همگاني مردم عراق که به «انتفاضه شعبانيه» معروف شده چه نقشي داشت؟
 

شهيد حکيم با وجودي که در تبعيد به سر مي برد، اما، ارتباط او با مردم کشور هرگز قطع نمي شد.نمايندگان خود را به طور سري به عراق اعزام مي کرد و با سران عشاير و رهبران محلي تماس داشت و مردم را بر ضد رژيم استبدادي به قيام دعوت مي کرد،رزمندگان سپاه بدر را به داخل خاک عراق روانه مي کرد. هنگامي که قيام همگاني و انتفاضه نيمه شعبان (فوريه سال 1991) آغاز شد، شهيد سيدمحمدباقر در پيشاپيش رزمندگان عراق حرکت کرد و در مناطق مرزي داخل عراق استقرار يافت و نيازهاي رزمندگان را تدارک مي ديد، اما، متأسفانه امريکايي ها که در جنگ آزادسازي کويت با رژيم عراق در حال جنگ بودند، با مشاهده قيام همگاني مردم عراق، ميزان فشار نظامي برارتش عراق را کاهش دادند و به صدام اجازه دادند براي سرکوب انتفاضه از هواپيما و هلي کوپتر استفاده کند. در نتيجه آن انتفاضه سرکوب شد و توده هاي مردم شکست خوردند و تبعيد و آوارگي صدها هزار عراقي به سرزمين هاي ايران و عربستان و سوريه از سر گرفته شد و حکيم نقش بسزايي در پناه دادن به آوارگان عراقي ايفا کرد.

جنابعالي، ايشان را در رديف انقلابيون دسته بندي مي کنيد يا در رديف اصلاح گرايان و تجدد خواهان؟
 

در حقيقت آيت الله حکيم با نگاهي نو و انقلابي به حوزه علميه نجف اشرف مي نگريست. او شاگرد و پرورش يافته مکتب شهيد صدر بود. يک شخصيت فکري کلاسيک نبود،بلکه يک شخصيت انقلابي بود که در پرتو طرح ها و اهداف اسلام و تا آنجايي که شرايط اجازه مي داد و امکانات لازم فراهم مي شد گام برمي داشت. چرا که شهيد حکيم در شرايط بسيار سخت و پيچيده به سر مي برد. او در زمينه ضرورت اصلاح و دگرگوني حوزه علميه نجف اشرف صاحب نظر، و در اين باره طرح هاي اصولي تدوين کرده بود.

بسياري از تحليلگران و صاحب نظران سياسي از جنبش اسلامي عراق گله دارند که با وضع موجود عراق در سايه اشغالگران امريکايي نوعي مدارا و سازش مي کنند. جنبش اسلامي براي انتقادات چه توجيهي دارد؟
 

جنبش اسلامي عراق از جمله مجلس اسلامي عراق و حزب الدعوه، در موقعيت دشوار قرار دارند، زيرا، خبرنگاران و تحليلگران و نمايندگان رسانه هاي جمعي در جهان عرب، به خودشان اجازه درک موقعيت ما را نمي دهند. گمان مي کنند ما اهداف طرح هاي امريکا در عراق را تشخيص نمي دهيم. ما اهداف و ابعاد طرح هاي امريکا درعراق را درک مي کنيم. ما در برابر دو گزينه قرار گرفته ايم. يک گزينه اين است که مردم کشورمان را به صورت لقمه راحت و آسان در دهان امريکا رها کنيم و گزينه دوم در کنار مردم مان در صحنه حضور داشته باشيم و به مبارزه سياسي ادامه دهيم و به امريکا اجازه ندهيم ثروت ها و منابع طبيعي عراق را ببلعد و غارت کند.
ما در برابر ناآگاهي ها و عدم درک صحيح مسائل از سوي مطبوعات و شبکه هاي ماهواره اي همچون الجزيره و العربيه رنج مي بريم. اين شبکه ها ادعا مي کنند که مردم عراق توانايي مقاومت در برابر اشغالگران را ندارند.
ما دو راه بيشتر در پيش رو نداشتيم . افرادي نبوديم که خير و شر را تشخيص ندهيم. عاقل کسي است که از ميان دو شر آسان ترين آن را انتخاب مي کند. اوضاع کنوني عراق بهتراز اوضاع دوران حکومت صدام است. او مي کوشيد اسلام را ريشه کن کند. درصدد بود مکتب اهل بيت را ريشه کن کند. حوزه هاي علميه نجف اشرف و ساير شهرهاي عراق را مستأصل کرد. اکنون نبرد و مبارزه مان شکلي ديگر به خود گرفته است. نبرد بازسازي عراق، ما اين نبرد را تا رهايي آن را از اشغال امريکا ادامه مي دهيم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41