در زندان کميته مشترک(1)
در زندان کميته مشترک(1)
در زندان کميته مشترک(1)
خاطرات خودنوشت مرحوم آيت الله حاج شيخ يحيي نوري از دوران دستگيري و زندان خود در شهريور 57
درآمد
نيم ساعتي پس از کشتار بي رحمانه و وحشيانه صبح 17شهريور در ميدان ژاله به وسيله ساواک و حکومت نظامي، گروه کثيري از ساواکيان و نظاميان، و لباس پلنگي ها به نحو دسته جمعي به دفتر و کتابخانه اينجانب براي توقيف من و اطرافيان هجوم آوردند. در بر هم ريختن کتابخانه و آرشيوهاي مختلف علمي ما، کاري کردند شبيه حمله قوم مغول در شهرها و خانه هاي ايران. نوشته ها و آثار علمي مخطوطم را که هر يک در جاي خاص خود مستقر بودند و نامه هاي مردم و مراجعين و اسناد مختلف تاريخي و اجتماعي را مشوش کردند و مقدار زيادي از آن نوشته ها و رسانه هاي مخطوط و به ويژه نامه ها و برخي امانات مردم را با خود بردند! و محيط منظم فعاليت علمي و ديني و اجتماعي ما را در هم و برهم کردند و به ويرانه اي مبدل ساختند. اسناد و پرونده هاي افرادي که از مذاهب مختلف نزد اينجانب مي آمدند و مسلمان مي شدند و نوشته هاي ديگر از حمله مراسلات اينجانب و امام موسي صدر و بخشي از پرونده هاي کمک ما به شيعيان لبنان در حمله اسرائيل به آنها و غير اينها را نيز با خود بردند و کتابخانه و دفتر را شبيه خيمه هاي غارت زده کربلا کردند، پس از در هم ريختن کتابخانه و دستگيري جمعي از نزديکان و اطرافيانم و توقيف اينجانب، بازجوئي ها و محاکمات مضحک و مستبدانه در زندان آغاز شد!
اجمالي از بازجوئي ها و محاکمه اينجانب در زندان کميته
همچنين بر سياست گزاران کشور روشن است که ملت عرب منطقه، معمولا مخالف ما هستند و ما را عجم مي خوانند و مذهب ما را قبول ندارند و ما در منطقه فقط يک دوست داريم و آن هم اسرائيل است که با ما در امور نظامي و کشاروزي و... همکاري صميمانه دارد. از جرائم شما اين است که مردم را با سخنان خود، عليه اسرائيل تهييج کرده و در نوشته تان، به سه زبان، عليه اسرائيل سخن گفته و آن را غده اي سرطاني در شکم امت هاي اسلامي خوانده ايد؟
همچنين از جرائم شما اين است که با موسي صدر که تابعيت ايران را ترک کرده و تابعيت لبنان را پذيرفته و به دشمنان ما پيوسته است، روابط صميمانه و مکاتبات و همکاري و همدستي داريد که قسمت هائي از نامه ها و مکاتبات شما و ايشان يا ديگر اسناد، هم اکنون نزد ما موجود است. شما در نامه اي به امام موسي صدر نوشته ايد که از همکاري با سوريه، در سرکوب فلسطيني ها، فوري دست بکشيد که جامعه مسلمان ايران موافق با اين عمل شما نيست و موسي صدر نيز به شما نوشته است از همين فردا، ما خود را کنار مي کشيم. و همچنين ما خبر داريم که نوشته هاي«راه حق» به وسيله شما منتشر مي شود! ما خبر داريم که شما تجار و اطرافيان خود را مجاز ساخته ايد که بابت وجوه شرعيه، کمک مالي به مخالفين رژيم شاه براي تبليغات عليه شاه بدهند و با رژيم سلطنتي مبارزه کنند تا رژيم سقوط کند و همچنين ما خبر داريم شما در يکي از کتاب هايتان روايتي را از پيامبر(ص) نقل کرده ايد که عليه شاهنشاهي است. اولا بگوئيد در کدام کتاب چنين خبر و ادعائي آمده است؟ همچنين شما متهم هستيد که عليه بهائيان و هژبر يزداني که از افراد ايراني و خدمتگزار ملي است، اقدامات فراواني را انجام داده ايد.
و صدها عنوان اتهام ديگر شبيه اين عناوين... جرم ها و اتهاماتي بود که در چند توقفم در زندان مطرح شد و بايستي پاسخگوي اين سوال ها و اباطيل مي بودم. يک سلسله سوالات جنبي ديگر از اينجا و آنجا مطرح و پرونده هاي سنوات قبل اينجانب از اين مراکز مختلف ساواک جمع شده بود. آقايان زندان رفته و مواجه شده با بازجوئي هاي ساواک مي دانند که نوع جواب ها به اين گونه سوال ها چگونه بايد باشد که تا حدودي دفع اتهام و يا مسير اتهام را عوض کند و واقعيت امر هم تا آنجا که ممکن است ناگفته بماند.
توقيف اينجانب در سلول انفرادي
تمام چند ماهه را در سلول انفرادي به سر بردم
با کم شدن فشار حکومت نظامي، کم کم در زندان اجازه ملاقات داده مي شد
يادم مي آيد در آن روزهائي که اجازه ملاقات به سختي داده مي شد، به من خبر دادند ملاقاتي داريد و من در حالي که عرقچيني به سر و عبائي بر دوش داشتم، به سالن مربوطه هدايت شدم و با حاج سيد مهدي ال طه ملاقات و موضوعي را که از ياران ما در مساعي خبر و برّ و در راه اندازي بيمارستان هاي ديني و مجالس مذهبي بود مشاهده کردم. وقتي مرا ديدند، شروع کردند به گريه کردن. گفتم: «چه شده؟»توضيح دادند که در جامعه و بيرون، از ديروز شايع شده که شما را در زندان کشته اند و ما با اعمال نفوذي، از طريق اين و آن تقاضاي ملاقات کرديم تا اگر خداي ناکرده حادثه اي پيش آمده، حداقل جنازه را تحويل بگيريم.
اظهار لطف و به ملاقات آمدن نمايندگان مراجع و اصناف
ديدار ميزبان زنداني ها از اينجانب و چند تن ديگر
اظهار داشت: «من از عناصر تصميم گيرنده نيستم، بلکه بعنوان ميزبان اين مکان فقط مي توانم بپرسم اگر از اتاقتان ناراضي نيستيد، بگويم تغيير بدهند.» گفتم: «براي پرنده اي که در قفس است، چه فرق مي کند که رنگ قفسش زرد باشد يا سبز؟ حال که مدعي هستيد بيش از تغيير سلول قدرتي نداريد، حرفي نداريم و برخاستم، در ته راهرو ملاحظه کردم بعضي از آقايان ذکر شده به وسيله مامور به همين سالن هدايت مي شوند».
ملاقات مقامات حقوق بشر و دفاع از حقوق زنداني ها با اينجانب
به هر صورت بخشي از مصائب و گرفتاري هاي جامعه و استبداد حاکم بر مردم و ظلم و سلب آزادي رژيم نسبت به ملت و مسائل مشابه را براي روشن شدن اذهان جهانيان به قدر امکان بازگو مي کردم و در ديدارهاي بعد و يا از ديگر طرق مستحضر مي شدم که در روزنامه ها و مجلات خود منتشر کرده اند و بخشي نيز در روزنامه هاي داخل منعکس مي شدند. قسمتي از همان جرائد و مجلات در آرشيو کتابخانه ما موجود است.
هويدا، تيمسار نصيري و گروهي از زندانيان خوشگذران شاه در کميته
يکي از آنها که به نظرم مي رسيد دکتر شيخ الاسلام زاده، وزير بهداري بود، تقريبا با صداي نسبتا بلندي به ديگران گفت: «آيت الله علامه نوري!» هر چند تا حدي از آنها دور بودم، اين جمله را شنيدم و آنها همگي همان جا سرجاي خود ايستادند تا من رد شوم. من همان گونه که سرم پائين بود، بدون برخورد با آنها رد شدم. وقتي بعداً از بعضي مراقبين زندان پرسيدم که آنها را امروز ديدم، پاسخ دادند که آنها در قسمت ديگر زندان در اطاق هاي مبله، با راديو و تلويزيون و غذاهاي خوب و تلفن، زنداني هستند!اما در واقع، جمع دوستان در کنار هم هستند و خوشگذراني مي کنند. مردم ساده انديش ممکن است تصور کنند که اينها را شاه يا شريف امامي يا آموزگار به خاطر جنايت هاي فراوانشان زنداني کرده بودند، اما واقعيت اين بود که اينها همه سروته يک کرباسند و بر سر سفره يغماي خلق نشسته اند! خواه به ظاهر در زندان باشند يا در کاخ يا در نخست وزيري يا در وزارتخانه ها...
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 39
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}