تداوم نهضت حسيني و نقش مقاومت زنان(5)
تداوم نهضت حسيني و نقش مقاومت زنان(5)
زني که ثروت خود را درراه نهضت عاشورا بخشيد
و گاهي هم با گريه هاي احساسي خود، مردان را به ياري امام حسين تشويق و تحريض مي کرد.(1)
اين بانوي شيعه( ماريه عبديه) نه تنها در دل هواي ياري سيدالشهدا را دارد که خانه اش را در مرکز حوادث توطئه آميز عبيدالله، به محلي امن براي هواداران سيدالشهدا تبديل مي کند.
اين زن که از طايفه « عبدالقيس» بود، مرکزي براي گفت و شنودها و تحليل اخبار سياسي آن روز به نفع سيدالشهدا داير نموده بود؛ وقتي اين خبر به گوش ابن زياد رسيد، به عاملانش دستور داد از اين عمل ممانعت کنند و راه منزل اين بانو را به روي شيعيان مشتاق ببندند.
اين بانو اگرچه خود در عرصه ي کربلا حضور نيافت، اما توانست مردان جنگي را از خلال مباحث اين خانه راهي کاروان حسيني نمايد. از آن جمله يزيد بن ثبيت و دو فرزندش عبدالله و عبيدالله که از ميان مباحث و نقد و تحليل سياسي در اين خانه بود که راه خويش را يافتند و براي ياري فرزند رسول خدا به مکه شتافتند.(2)
صاحب منتخب التواريخ در صفحه 306 بر اين باور است که شيعيان در خانه ماريه بود که جمع شدند و براي امام حسين نامه نوشتند و آن حضرت را به بصره دعوت نمودند.(3)
به طور کلي زنان عاشورايي که در کربلا حضور نداشتند، اما کار عاشورايي انجام دادند، دو دسته اند: گروهي مثل « درة الصدف» و « صفيه
بنت عبدالله بن عفيف» قيام کردند و گروهي در مقابل همسران شان که در لشکر دشمن بود و در کربلا جنايت آفريدند، به مقابله ايستادند و با شدت به آنها برخورد کردند و براي حمايت از حادثه ي عاشورا از زندگي و همسر و خانواده و فرزند گذشتند؛ کاري که براي يک زن بسيار دشوار است؛ اما با تمام اين مسائل همه ي آنها را تحمل کردند و براي عقيده و آرمان، مکتب و امامت دست از همه چيز شسته و بي پناهي و آوارگي را پذيرفتند؛ چون مي خواستند مستقل باشند و در پناه مکتب زندگي کنند؛ از زناني که در اين مسير قرار گرفتند مي توان به نوار، همسرخولي؛ همسر حارث و همسر کعب بن جابر اشاره کرد.
زنان عاشورايي ادامه دهندگان نهضت حسين
زنان بني اسد
بدن هاي شهدا را از زمين بردارند. مردان وقتي حرکت زنان را ديدند، تحت تأثير قرار گرفتند و براي اينکه از قافله ي زنان عقب نمانند، آنها نيز در تجهيز و تدفين بدن هاي مبارک شهدا در پي زنان روان شدند تا بتوانند اندکي از بي توجهي خود را جبران کنند؛ و اينجا اين زنان بودند که با عکس العمل به جا در زمان مناسب و با تجهيز بدن هاي شهدا، مخصوصاً سرور آزادگان حسين بن علي علي و نيز قمر بني هاشم به احياي ياد و خاطره ي امام حسين و يارانش پرداختند و توجه تاريخ و تاريخيان را به کربلا و حادثه دلخراش آن جلب کردند و ضمناً بر بي توجهي قوم و طائفه شان سرپوش گذاشتند و چهره ي ماندگاري به آنان دادند.(4)
قيام زنان همدان
اگر زنان همدان و ديگر زنان مبارز نبودند و در مقابل اشراف نمي ايستادند، از دست مرداني همچون سليمان بن صرد خزاعي نيز کاري برنمي آمد. او و همراهانش نتوانستند از قيام زنان همدان سود ببرند و غوغايي به پا کنند و قاتلان امام حسين را به هلاکت برسانند، ولي علتش همان پيام مختار است که گفت:« ان سليمان بن صرد- يرحمنا الله و اياه- انما هو عشمة من العشمه و حفش بال ليس بذي تجربة للامور و لا له علم بالحروب...»(6): او پيري است خشکيده و فرسوده اي است پوسيده که در کارها تجربه ندارد.(7)
زنان و دختران توابين
بانوي گمنام و نخستين فرياد خون خواهي
آيا مي دانيد او در چه موقعيتي اين شعار را سر داد؟ او زماني اين شعار را سر داد که دقايقي از شهادت امام حسين مي گذشت و خيمه هاي آن حضرت و زنان و کودکان اهل بيت مورد هجوم بسيار وحشيانه ي دشمن قرار گرفته بود.
در اين ساعت، خيمه ها غارت مي شدند؛ جامه و گوشواره از تن دختران و زنان اهل بيت بيرون آورده مي شد؛ تازيانه اشرار پي در پي بر پيکر دختران و کودکان اهل بيت نواخته مي شد؛ کودکان اهل بيت و خردسالان کاروان حسيني وحشت زده به اين سو و آن سو مي دويدند تا از شعله هاي آتش و تازيانه ي دشمن نجات يابند؛ در اين دقايق اندوه بار بود که ناگهان از ميان لشکر
عمربن سعد، زن شجاع و با غيرتي بيرون آمد. اين زن در حالي که شمشير به دست گرفته بود و به سوي مهاجمان و غارتگران خيمه هاي امام حسين مي رفت، با صداي بلند مي گفت:« لا حکم الا الله، يا لثارات الحسين» او خطاب به مردان قبيله اش فرياد زد: اي آل بکر! خيمه هاي دختران رسول خدا و اهل بيت پيامبر را غارت مي کنند، ولي شما تماشا مي کنيد؟(8)
هزاران نفري که فرياد اين زن را شنيدند، نه تنها پاسخي به درخواست او ندادند، بلکه او را از ادامه کار بازداشتند؛ چه اينکه شوهرش نيز جلو رفت و شمشير از دست او گرفت و او را از حمله به غارتگران و مهاجمان خيمه ها بازداشت و به خيمه برگرداند.
گرچه آن روز شوهرش صداي او را خاموش کرد، ولي مدت زيادي نگذشت که پژواک آن در همه ي دل هاي سالم پيچيد و ماندگار شد و شعار او سرفصل حرکت هاي آزادي خواهانه ي همه انقلابيون در طول تاريخ قرار گرفت، شعاري که توابين کوفه بعداً آن را تکرار کردند و با همين شعار حماسه آفريدند و به جبران گذشته پرداختند و نام و ياد امام حسين را با حرکت شهادت طلبانه خود زنده کردند. شعاري که مختار و ياران او نيز آن را سرود حماسي خود قرار دادند و سلحشوري ها کردند و ستمگران را به خاک و خون کشيدند و انتقام خون حسين را گرفتند؛ شعاري که از همان روز عاشورا تا به امروز در دل تاريخ مانده و هميشه زنده است و مي تواند سر فصل همه ي حرکت ها و انقلاب ها و مبارزات عليه بيدادگران تاريخ باشد.
پينوشتها:
1.رياحين الشريعه؛ ج 5، ص 63.
2. رياحين الشريعه؛ ج 4، ص 326و طبري؛ ج 3، ص 278.
3. فرهنگ عاشورايي؛ ج 9، ص 70.
4.مثيرالاحزان؛ ص 65 و ارشاد؛ ج 2، ص 114.
5. مسعودي مي نويسد:« فخلع اهل الکوفه ولاية بني اميه و امارة ابن زياد و ارادوا ان ينصبوا لهم اميراً الي ان ينظروا في امرهم، فقال جماعة: عمربن سعد بن ابي وقاص يصلح لها، فلما هموا بتاميره، اقبل نساء من همدان و غيرهن من نساء کهلان( و الانصار) و ربيعة و النفع حتي دخلن المسجد الجامع صارخات باکيات معولات ينسدبن الحسين ديقلن: اما رضي عمر بن سعد بقتل الاحسين حتي اراد ان يکون اميرا علينا علي الکوفة، فبکي الناس، و اعرضوا عن عمر. و کان المبرزات في ذلک نساء همدان و قد کان علي مائلا الي همدان مؤثراً لهم، و هو القائل: فلو کنت بوّ ابا علي باب جنة لقلت لهمدان ادخلوا بسلام.
6. تاريخ طبري؛ ج 5، ص 580.
7. صفايي؛ تاريخ سيدالشهدا؛ ص 596.
8.بحارالانوار؛ ج 58، ص 134.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}