تداوم نهضت حسيني و نقش مقاومت زنان(5)

ماريه دختر منقذ، معروف به عبديه مصريه، خانه اش محل الفت شيعيان بود که در آنجا بحث علمي مي کردند و مذهب اماميه را رواج مي دادند. او در امتداد همان رسالتي که حضرت خديجه به دوش کشيد، قدم برداشت. اين بار ماريه ثروت خود را در خدمت نهضت عاشورا قرار داد. او که همسر و فرزندانش در رکاب حضرت علي در جنگ جمل شهيد
چهارشنبه، 5 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تداوم نهضت حسيني و نقش مقاومت زنان(5)

تداوم نهضت حسيني و نقش مقاومت زنان(5)
تداوم نهضت حسيني و نقش مقاومت زنان(5)


 

نويسنده:رمضان قلي زاده




 

زني که ثروت خود را درراه نهضت عاشورا بخشيد
 

ماريه دختر منقذ، معروف به عبديه مصريه، خانه اش محل الفت شيعيان بود که در آنجا بحث علمي مي کردند و مذهب اماميه را رواج مي دادند. او در امتداد همان رسالتي که حضرت خديجه به دوش کشيد، قدم برداشت. اين بار ماريه ثروت خود را در خدمت نهضت عاشورا قرار داد. او که همسر و فرزندانش در رکاب حضرت علي در جنگ جمل شهيد شده بودند، در راه به ثمر رسيدن نهضت امام حسين از هيچ بذل و بخششي ابا نمي کرد
و گاهي هم با گريه هاي احساسي خود، مردان را به ياري امام حسين تشويق و تحريض مي کرد.(1)
اين بانوي شيعه( ماريه عبديه) نه تنها در دل هواي ياري سيدالشهدا را دارد که خانه اش را در مرکز حوادث توطئه آميز عبيدالله، به محلي امن براي هواداران سيدالشهدا تبديل مي کند.
اين زن که از طايفه « عبدالقيس» بود، مرکزي براي گفت و شنودها و تحليل اخبار سياسي آن روز به نفع سيدالشهدا داير نموده بود؛ وقتي اين خبر به گوش ابن زياد رسيد، به عاملانش دستور داد از اين عمل ممانعت کنند و راه منزل اين بانو را به روي شيعيان مشتاق ببندند.
اين بانو اگرچه خود در عرصه ي کربلا حضور نيافت، اما توانست مردان جنگي را از خلال مباحث اين خانه راهي کاروان حسيني نمايد. از آن جمله يزيد بن ثبيت و دو فرزندش عبدالله و عبيدالله که از ميان مباحث و نقد و تحليل سياسي در اين خانه بود که راه خويش را يافتند و براي ياري فرزند رسول خدا به مکه شتافتند.(2)
صاحب منتخب التواريخ در صفحه 306 بر اين باور است که شيعيان در خانه ماريه بود که جمع شدند و براي امام حسين نامه نوشتند و آن حضرت را به بصره دعوت نمودند.(3)
به طور کلي زنان عاشورايي که در کربلا حضور نداشتند، اما کار عاشورايي انجام دادند، دو دسته اند: گروهي مثل « درة الصدف» و « صفيه
بنت عبدالله بن عفيف» قيام کردند و گروهي در مقابل همسران شان که در لشکر دشمن بود و در کربلا جنايت آفريدند، به مقابله ايستادند و با شدت به آنها برخورد کردند و براي حمايت از حادثه ي عاشورا از زندگي و همسر و خانواده و فرزند گذشتند؛ کاري که براي يک زن بسيار دشوار است؛ اما با تمام اين مسائل همه ي آنها را تحمل کردند و براي عقيده و آرمان، مکتب و امامت دست از همه چيز شسته و بي پناهي و آوارگي را پذيرفتند؛ چون مي خواستند مستقل باشند و در پناه مکتب زندگي کنند؛ از زناني که در اين مسير قرار گرفتند مي توان به نوار، همسرخولي؛ همسر حارث و همسر کعب بن جابر اشاره کرد.

زنان عاشورايي ادامه دهندگان نهضت حسين
 

زنان عاشورايي، نماد نگرش و رفتار توحيدي و الهي به قشر مظلوم زنان هستند که تاريخ را به نور فداکاري و معنويت و اصلاح گري خويش روشن نموده اند و ما به بعضي از اين فداکاري ها در ادامه اشاره مي کنيم:

زنان بني اسد
 

اين زنان با بيل و کلنگ، بي طرفي ذلت بار مردان را شکستند و خطاب به مردان گفتند: اگر شما براي تجهيز و تدفين بدن شهدا اقدام نمي کنيد، ما اين جرئت را داريم! و اين نخستين اعتراض عمومي بود که بعد از حادثه ي کربلا روي داد و بايد در اينجا از خواهران عاشورايي از قبيله بني اسد ياد کرد که مردان را به چالش کشيدند. زنان بني اسد وقتي با مخالفت مردان بني اسد روبرو شدند، به تنهايي بدون توجه به مردان به سوي کربلا حرکت کردند تا
بدن هاي شهدا را از زمين بردارند. مردان وقتي حرکت زنان را ديدند، تحت تأثير قرار گرفتند و براي اينکه از قافله ي زنان عقب نمانند، آنها نيز در تجهيز و تدفين بدن هاي مبارک شهدا در پي زنان روان شدند تا بتوانند اندکي از بي توجهي خود را جبران کنند؛ و اينجا اين زنان بودند که با عکس العمل به جا در زمان مناسب و با تجهيز بدن هاي شهدا، مخصوصاً سرور آزادگان حسين بن علي علي و نيز قمر بني هاشم به احياي ياد و خاطره ي امام حسين و يارانش پرداختند و توجه تاريخ و تاريخيان را به کربلا و حادثه دلخراش آن جلب کردند و ضمناً بر بي توجهي قوم و طائفه شان سرپوش گذاشتند و چهره ي ماندگاري به آنان دادند.(4)

قيام زنان همدان
 

بعد از مرگ يزيد، اشراف کوفه که خائف و بيچاره بودند، از ترس جان خود، تصميم گرفتند ابن سعد را حاکم کنند. اين نظر به گوش زنان همدان رسيد، زنان همدان با حالت عزا و گريه بر حسين بيرون آمدند و در مقابل اشراف ايستادند و اظهار داشتند تا ما زنده ايم اجازه نمي دهيم شما قاتل فرزند رسول خدا را بر مصدر حکومت بنشانيد. اشراف کوفه وقتي در مقابل پافشاري زنان همدان قرار گرفتند، از قصد خود دست برداشتند و تصميم خود را عوض کردند!(5)
اگر زنان همدان و ديگر زنان مبارز نبودند و در مقابل اشراف نمي ايستادند، از دست مرداني همچون سليمان بن صرد خزاعي نيز کاري برنمي آمد. او و همراهانش نتوانستند از قيام زنان همدان سود ببرند و غوغايي به پا کنند و قاتلان امام حسين را به هلاکت برسانند، ولي علتش همان پيام مختار است که گفت:« ان سليمان بن صرد- يرحمنا الله و اياه- انما هو عشمة من العشمه و حفش بال ليس بذي تجربة للامور و لا له علم بالحروب...»(6): او پيري است خشکيده و فرسوده اي است پوسيده که در کارها تجربه ندارد.(7)

زنان و دختران توابين
 

توابين با آنکه همسر و فرزند داشتند، براي دفاع از هدف امام حسين به قيام برخاستند. طبعاً زنان و دختران شان مصيبت ديدند و البته پيوسته از علت قيام پدران خود که دفاع از حسين و اهل بيت را سرلوحه خود قرار داده بودند، به گفتگو مي نشستند و نام و نهضت و قيام امام حسين را براي همديگر تبيين و زنده مي کردند و اين خود يکي از راه هاي ماندگاري نهضت امام حسين است.

بانوي گمنام و نخستين فرياد خون خواهي
 

عجيب است که هنوز دقايقي از شهادت امام حسين نگذشته بود که شعار بسيار مهم و تاريخي « يا لثارات الحسين» را براي نخستين بار يکي از بانوان گمنام عاشورايي سر داد و مردم روزگار خودش و همه ي نسل هاي تاريخ را به انقلاب و خون خواهي امام حسين دعوت کرد؛ آن زن از قبيله ي بکربن وائل بود که در آن وضعيت بسيار عجيب اين شعار را سر داد. در زماني که هزاران نامرد در اطراف ابن سعد و شمر و ... مسلحانه ايستاده بودند و از آنها فرمان مي بردند و جنايت مي آفريدند، فقط صداي يک زن گمنام عاشورايي در فضا پيچيد که گفت:« اي نامردان! جنايت بس است، اي نامردان! نامردي هم حدي دارد. اي نامردان! پستي نيز اندازه اي دارد... . چرا به زنان و دختران بي پناه- که يار و ياورشان را کشته ايد- تجاوز مي کنيد؛ چرا آنها را مي زنيد؟ چرا حجابشان را مي دريد؟ چرا جامه و وسايل شان را از آنها مي رباييد؟ ... پس اي خون خواهان حسيني اي مردان قبيله ي من! مگر مرده ايد؟...».
آيا مي دانيد او در چه موقعيتي اين شعار را سر داد؟ او زماني اين شعار را سر داد که دقايقي از شهادت امام حسين مي گذشت و خيمه هاي آن حضرت و زنان و کودکان اهل بيت مورد هجوم بسيار وحشيانه ي دشمن قرار گرفته بود.
در اين ساعت، خيمه ها غارت مي شدند؛ جامه و گوشواره از تن دختران و زنان اهل بيت بيرون آورده مي شد؛ تازيانه اشرار پي در پي بر پيکر دختران و کودکان اهل بيت نواخته مي شد؛ کودکان اهل بيت و خردسالان کاروان حسيني وحشت زده به اين سو و آن سو مي دويدند تا از شعله هاي آتش و تازيانه ي دشمن نجات يابند؛ در اين دقايق اندوه بار بود که ناگهان از ميان لشکر
عمربن سعد، زن شجاع و با غيرتي بيرون آمد. اين زن در حالي که شمشير به دست گرفته بود و به سوي مهاجمان و غارتگران خيمه هاي امام حسين مي رفت، با صداي بلند مي گفت:« لا حکم الا الله، يا لثارات الحسين» او خطاب به مردان قبيله اش فرياد زد: اي آل بکر! خيمه هاي دختران رسول خدا و اهل بيت پيامبر را غارت مي کنند، ولي شما تماشا مي کنيد؟(8)
هزاران نفري که فرياد اين زن را شنيدند، نه تنها پاسخي به درخواست او ندادند، بلکه او را از ادامه کار بازداشتند؛ چه اينکه شوهرش نيز جلو رفت و شمشير از دست او گرفت و او را از حمله به غارتگران و مهاجمان خيمه ها بازداشت و به خيمه برگرداند.
گرچه آن روز شوهرش صداي او را خاموش کرد، ولي مدت زيادي نگذشت که پژواک آن در همه ي دل هاي سالم پيچيد و ماندگار شد و شعار او سرفصل حرکت هاي آزادي خواهانه ي همه انقلابيون در طول تاريخ قرار گرفت، شعاري که توابين کوفه بعداً آن را تکرار کردند و با همين شعار حماسه آفريدند و به جبران گذشته پرداختند و نام و ياد امام حسين را با حرکت شهادت طلبانه خود زنده کردند. شعاري که مختار و ياران او نيز آن را سرود حماسي خود قرار دادند و سلحشوري ها کردند و ستمگران را به خاک و خون کشيدند و انتقام خون حسين را گرفتند؛ شعاري که از همان روز عاشورا تا به امروز در دل تاريخ مانده و هميشه زنده است و مي تواند سر فصل همه ي حرکت ها و انقلاب ها و مبارزات عليه بيدادگران تاريخ باشد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1.رياحين الشريعه؛ ج 5، ص 63.
2. رياحين الشريعه؛ ج 4، ص 326و طبري؛ ج 3، ص 278.
3. فرهنگ عاشورايي؛ ج 9، ص 70.
4.مثيرالاحزان؛ ص 65 و ارشاد؛ ج 2، ص 114.
5. مسعودي مي نويسد:« فخلع اهل الکوفه ولاية بني اميه و امارة ابن زياد و ارادوا ان ينصبوا لهم اميراً الي ان ينظروا في امرهم، فقال جماعة: عمربن سعد بن ابي وقاص يصلح لها، فلما هموا بتاميره، اقبل نساء من همدان و غيرهن من نساء کهلان( و الانصار) و ربيعة و النفع حتي دخلن المسجد الجامع صارخات باکيات معولات ينسدبن الحسين ديقلن: اما رضي عمر بن سعد بقتل الاحسين حتي اراد ان يکون اميرا علينا علي الکوفة، فبکي الناس، و اعرضوا عن عمر. و کان المبرزات في ذلک نساء همدان و قد کان علي مائلا الي همدان مؤثراً لهم، و هو القائل: فلو کنت بوّ ابا علي باب جنة لقلت لهمدان ادخلوا بسلام.
6. تاريخ طبري؛ ج 5، ص 580.
7. صفايي؛ تاريخ سيدالشهدا؛ ص 596.
8.بحارالانوار؛ ج 58، ص 134.
 

منبع:نشريه کنگره امام حسين (ع) و مقاومت، جلد2.
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.