نقش آيتالله بروجردي در تجديد حيات فكري روحانيت شيعه
دهم فروردين سالگرد رحلت " آيتالله العظمي سيد حسين بروجردي " است.ايشان نقش برجسته اي در تجديد حيات فكري روحانيت شيعه داشت . او مسير حركت مرجع سلف خود، شيخ عبدالكريم حائري را ادامه داد و در اين زمينه حتي با سرعت بيشتر و گستردهتر عمل كرد. تاكيدات مكرر اين مرجع خردمند، بر عدم ورود طلاب و روحانيون در عرصههاي سياسي نبايد مورخان و تحليلگران تاريخ معاصر ايران را از اهميت نقش سياسي ايشان غافل سازد، زيرا در همين زمان بود كه حوزه علميه قم، شكل نهائي سيستم و قدرت مستقل اقتصادي و فرهنگي عظيم خود را به دست آورد و روابط سيستماتيك اجتماعي خود را در ارتباط با دورافتادهترين مناطق كشور تجديد و تقويت كرد.
آيتالله العظمي بروجردي، خصلتاً مرجعي غيرسياسي بود و از اين نظر، روش سلف فقيد خود را دنبال ميكرد. او خدمات چشمگير و بسيار مهمي انجام داد كه در واقع بزرگترين سنگ بناي حركت سياسي و اقتدار روحانيت شيعه در ايران محسوب ميشد.
در زماني كه اين مرجع برزگ در قيد حيات بود، همگان بر اين نكته مسلم و مهم اتفاق نظر داشتند كه از هنگام انتقال مرجعيت از نجف به ايران، تنها در زمان زعامت ايشان بود كه مرجعيت مطلق جهان تشيع در يكي از مراجع مقيم ايران متمركز گرديد. اين مركزيت به طور طبيعي موجب اقتدار و سازماندهي عظيم حوزههاي قم و ساير شهرهاي ايران بر محوري واحد گرديد. اين شرايط در حالي بروز كرد كه هنوز صدمات وارده بر نهادهاي مذهبي و حوزههاي علميه طي دهههاي قبل از آن كاملاً جبران نشده بود.
در دوران مرجعيت آيتالله بروجردي، تحرك سياسي قاطبة روحانيون و طلاب، بسيار اندك و محدود بود. اين امر به دليل عدم تمايل ايشان به ورود روحانيون در مسائل سياسي و توجه به بحث و درس و مسائل داخلي حوزهها بود. البته ايشان تحت هر شرايطي به دفاع از طلبهها و روحانيون، حتي مستقيماً در مقابل دستگاه حكومت بر ميخاست؛ اما مناسبات و مكاتباتي با حكومت وقت و شخص شاه داشت كه غالباً براي تثبيت اقتدار حوزهها و پيشگيري از كشمكشها و بحرانهايي بود كه سرانجام نامعلومي داشت.
گرچه در فاصله ميان 1320 و كودتاي 28 مرداد 1332، بنا به پارهاي دلائل فشار دولت، علما و روحانيون كاهش يافت و آنها موفق به لغو ممنوعيت برگزاري مراسم محرم و پوشش اسلامي براي زنان شدند؛ ليكن نتوانستند در مقابل افزايش چشمگير نفوذ خارجيان در قالب فرهنگ غربي و كمونيسم و تهديدات جدي ناشي از آن، كار چنداني انجام دهند. به همين دليل نيز به موضع واكنشي رو آوردند.
پس از كودتاي 28 مرداد1332، تحولات ساختاري مهمي در ايران صورت گرفت. رژيم شاه به صورت دست نشانده دولت آمريكا در آمد و سياستگذاري دولت روز به روز متمركزتر و شخصيتر شد. دستگاه سركوب (ساواك، پليس، ژاندارمري، نيروهاي مسلح و بازرسي شاهنشاهي) به عنوان كارآمدترين ابزار توسعه خودمختاري دولت، به ستون عمده نگهدارنده رژيم شاه مبدل گشت. گروههاي عمده مخالف، آن چنان تضعيف شدند كه هيچ مجراي نهادي براي اعمال نفوذ موثر بر دولت باقي نماند. شاه از يك سو، در مقابل حامي خود، آمريكا كمترين استقلال نداشت و از سوي ديگر در داخل، ارگانهاي دولتي در برابر وي هيچ اقتدار مستقلي نداشتند. دولت، اتحاد با طبقه بالاي سنتي را، ولو از راه اكراه، حفظ كرد و در عين حال كوشيد تا برخورد در مقابل اين طبقه و همه گروههاي ديگر جامعه را بيفزايد.
با اين همه، شاه هيچ گونه اقدمي كه به منزله مخالفت آشكار با اسلام يا دهنكجي به علما يا توهين به مقدسات ديني و ارج نهادن به ارزشهاي غربي باشد، انجام نداد. حتي پس از كودتا كوشيد روابط بين دولت و جريان اصلي روحانيت را ـ كه به خاطر اختلافهايش با گروههاي عمده جناح مخالف و تضعيف تدريجي پايگاه پشتيباني آن در اثر اقدامات غربگرايانه از سياست كنار كشيده بود، ـ بهبود بخشد و آيتالله كاشاني و فداييان اسلام را منزوي و سركوب كند. مهمترين ژست او در مقابل جريان اصلي روحانيت، همكاري ضمني او در مبارزه عليه بهائيها در سال 1334 بود. شاه نامهاي مودتآميز با روحانيان برجسته رد و بدل كرد. رهبران آنها هم نمايندگاني نزد او فرستادند و برخي اصلاحات آموزشي مورد پسند روحانيت را اجرا كرد.
آيتالله بروجردي به عنوان برجستهترين نماينده جريان اصلي روحانيت گرچه طرفدار عدم دخالت در امور سياسي بود و در اين زمينه تا آنجا پيش رفت كه در سال 1328 نشستي براي ممنوع كردن مداخله علما در مسائل سياسي تشكيل داد؛ ليكن وسعت نظر و خدمات نوين وي در امور آموزشي و مذهبي را نبايد نايده گرفت.
دوران زعامت آيتالله بروجردي با شكوفايي حوزه همراه بود. وي در رشته فقه مكتب جديدي به وجود آورده بود كه از آثار و از حوزههاي فقهي مشهور فراتر ميرود. اما قابليتهاي او در زمينه مديرت و مسائل مالي نيز به همين اندازه اهميت داشت. به منظور كمك به حوزه، براي اولين بار يك دفتر مركزي براي جمعآوري كمك از اطراف واكناف كشور تشكيل شد و برآورد مي شود كه در سال 1340 ماهانه 5 ميليون ريال به قم ميرسيده است. اين عوايد امكان ايجاد بناهاي جديد را در قم (مثل مسجد اعظم كه در جوار حرم حضرت معصومه (ع) به دستور آيتالله بروجردي ساخته شد) و شهرهاي ديگر فراهم ساخت و افزايش عمده طلاب حوزه كه در زمان مرگ آيتالله بروجردي به ششهزار نفر ميرسيد نيز كمك كرد.
آيتالله بروجردي وسعتنظر فوقالعادهاي داشت. وي از مدارس جديد كه در آنها علوم طبيعي همراه با تعليمات ديني تدريس ميشد، حمايت كرد. هيأتهايي به كشورهاي مختلف آفريقا، آسيا و اروپا اعزام نمود و براي تقويت نظرگاههاي سني و شيعه با جامعهالازهر مصر مناسبات دوستانه برقرار كرد.
در زمان مرجعيت آيتالله بروجردي براي اولين بار از قم مبلغ به خارج رفت. طلاب با آموزش زبانهاي بيگانه و اعزام به كشورهاي مختلف به عنوان سفيران فرهنگي و ديني حوزه علميه شيعي ايران، در شناساندن پويايي مذهب شيعه گامهاي موثري برداشتند.
بزرگترين انديشوران روحاني در روزگار ما، كه نقشهاي متفاوت و عظيم در دگرگوني انديشه و سياست ايفا كردند، دوران جواني و تكوين فكري خود را در همين زمان طي نمودند. بسياري از آنان مستقيماً شاگرد آيتالله بروجردي بودند. رواج مطالعات جديد، ارتباط روحانيون زبده با كشورهاي خارجي، تاسيس موسسات و كتابخانههاي پررونق، نزديكي روحانيون با دانشگاهيان متدين، توجه برخي از رجال دانشمند و روحاني به مراكز دانشگاهي، تأليف كتب ديني به زبان فارسي با نثر ادبيات نوين به منظور استفاده عموم مردم، بالاخره انتشار نشريات مذهبي با مباحث و مطالب متنوع، بخشي از دستاوردهاي دوران زعامت آيتالله بروجردي و در واقع بخشي از رخدادهاي تاريخي اين دوران مي باشد.
محقق معاصر آقاي علي دواني، آمار تقريبي و نمونهاي از انتشارات حوزه علميه قم را در مدت 16 سال زعامت آن مرحوم، جمعآوري كرده و اظهار عقيده كرده است كه:
در مدت ياد شده، قريب سيصد جلد كتاب، در رشتههاي مختلف در زمينههاي فقه، اصول، فلسفه، منطق، تفسير، حديث، رجال، درايه، رد بر مذاهب مختلف و مكتبهاي ماديگري ادبيات عربي و فارسي ... نوشته شده است. 1
برخي از اين كتابها، چندين بار و در چند هزار نسخه چاپ شده است و اگر معدل تيراژ را در هر واحد كتاب 2000 بگيريم، در دوران زعامت آيتالله بروجردي، جمعاً 346000 جلد كتاب از طرف حوزه علميه قم در دسترس عموم قرار گرفته است.
مجموع انتشارات فوق كه فهرست آنها به دست ما رسيده است، بالغ بر يكهزار و هجده عنوان كتاب ميشود و اين كتابها به اضافه كتب متفرقهاي كه خود مولفين به صورت انفرادي چاپ كردهاند و تعداد انتشاراتي كه فهرست آنها به دست ما نرسيده است و تقريباً 200 عنوان كتاب ميشود، مجموعاً 1200 عنوان كتاب ميشد و اين رقم با احتساب 5000 نسخه براي هر كتاب كه حداقل تيراژ است به رقم شش ميليون نسخه سر ميزند كه رقم قابل توجهي است.
با درگذشت آيتالله بروجردي، وضعيت مرجعيت در ايران دگرگون شد ونسل تازهاي از علما ميدان يافتند. آنان ضرورتهاي تازهاي را در برخورد با مصالح ديني و سياسي كشور مطرح نمودند و به وفاق دين و سياست نگاه جدي داشتند. به ويژه آنكه در اين زمان، نگرانيهاي اساسي درباره صيانت از بنيادهاي حوزه علميه قم نيز مرتفع شده و اقداماتي عموميتر براي گسترش و تبليغ مسائل ديني، در مقابل فعاليتهاي تجدد طلبانه رژيم شاه مورد توجه جدي قرار گرفت.
در حقيقت ميتوان گفت آيتالله بروجردي نسلي را تربيت كرد كه با دريافت صحيح از مقتضيات زمان توأمان در دو مسير تئوريپردازي و انقلابيگري نقش مهمي ايفا نمودند. گروهي از شاگردان ايشان بنيادهاي تئوريك نيروهاي مسلمان و شيعه را در تقابل با ايدئولوژيهاي رقيب از جمله ماركسيسم و ناسيوناليسم و ليبراليسم طراحي كردند و عدهاي ديگر با ابتناء بر اين تلاش تئوريك، اقدام مهمي در رويكرد سياسي روحانيت و پرچمداري مبارزه با حكومت پهلوي صورت دادند و انقلاب اسلامي را در سه حوزه تدوين تئوري، دگرگونسازي نظام سياسي و مديريت انقلاب و حركت بر آمده از انقلاب اسلامي تغذيه كردند.
آيتالله العظمي بروجردي، خصلتاً مرجعي غيرسياسي بود و از اين نظر، روش سلف فقيد خود را دنبال ميكرد. او خدمات چشمگير و بسيار مهمي انجام داد كه در واقع بزرگترين سنگ بناي حركت سياسي و اقتدار روحانيت شيعه در ايران محسوب ميشد.
در زماني كه اين مرجع برزگ در قيد حيات بود، همگان بر اين نكته مسلم و مهم اتفاق نظر داشتند كه از هنگام انتقال مرجعيت از نجف به ايران، تنها در زمان زعامت ايشان بود كه مرجعيت مطلق جهان تشيع در يكي از مراجع مقيم ايران متمركز گرديد. اين مركزيت به طور طبيعي موجب اقتدار و سازماندهي عظيم حوزههاي قم و ساير شهرهاي ايران بر محوري واحد گرديد. اين شرايط در حالي بروز كرد كه هنوز صدمات وارده بر نهادهاي مذهبي و حوزههاي علميه طي دهههاي قبل از آن كاملاً جبران نشده بود.
در دوران مرجعيت آيتالله بروجردي، تحرك سياسي قاطبة روحانيون و طلاب، بسيار اندك و محدود بود. اين امر به دليل عدم تمايل ايشان به ورود روحانيون در مسائل سياسي و توجه به بحث و درس و مسائل داخلي حوزهها بود. البته ايشان تحت هر شرايطي به دفاع از طلبهها و روحانيون، حتي مستقيماً در مقابل دستگاه حكومت بر ميخاست؛ اما مناسبات و مكاتباتي با حكومت وقت و شخص شاه داشت كه غالباً براي تثبيت اقتدار حوزهها و پيشگيري از كشمكشها و بحرانهايي بود كه سرانجام نامعلومي داشت.
گرچه در فاصله ميان 1320 و كودتاي 28 مرداد 1332، بنا به پارهاي دلائل فشار دولت، علما و روحانيون كاهش يافت و آنها موفق به لغو ممنوعيت برگزاري مراسم محرم و پوشش اسلامي براي زنان شدند؛ ليكن نتوانستند در مقابل افزايش چشمگير نفوذ خارجيان در قالب فرهنگ غربي و كمونيسم و تهديدات جدي ناشي از آن، كار چنداني انجام دهند. به همين دليل نيز به موضع واكنشي رو آوردند.
پس از كودتاي 28 مرداد1332، تحولات ساختاري مهمي در ايران صورت گرفت. رژيم شاه به صورت دست نشانده دولت آمريكا در آمد و سياستگذاري دولت روز به روز متمركزتر و شخصيتر شد. دستگاه سركوب (ساواك، پليس، ژاندارمري، نيروهاي مسلح و بازرسي شاهنشاهي) به عنوان كارآمدترين ابزار توسعه خودمختاري دولت، به ستون عمده نگهدارنده رژيم شاه مبدل گشت. گروههاي عمده مخالف، آن چنان تضعيف شدند كه هيچ مجراي نهادي براي اعمال نفوذ موثر بر دولت باقي نماند. شاه از يك سو، در مقابل حامي خود، آمريكا كمترين استقلال نداشت و از سوي ديگر در داخل، ارگانهاي دولتي در برابر وي هيچ اقتدار مستقلي نداشتند. دولت، اتحاد با طبقه بالاي سنتي را، ولو از راه اكراه، حفظ كرد و در عين حال كوشيد تا برخورد در مقابل اين طبقه و همه گروههاي ديگر جامعه را بيفزايد.
با اين همه، شاه هيچ گونه اقدمي كه به منزله مخالفت آشكار با اسلام يا دهنكجي به علما يا توهين به مقدسات ديني و ارج نهادن به ارزشهاي غربي باشد، انجام نداد. حتي پس از كودتا كوشيد روابط بين دولت و جريان اصلي روحانيت را ـ كه به خاطر اختلافهايش با گروههاي عمده جناح مخالف و تضعيف تدريجي پايگاه پشتيباني آن در اثر اقدامات غربگرايانه از سياست كنار كشيده بود، ـ بهبود بخشد و آيتالله كاشاني و فداييان اسلام را منزوي و سركوب كند. مهمترين ژست او در مقابل جريان اصلي روحانيت، همكاري ضمني او در مبارزه عليه بهائيها در سال 1334 بود. شاه نامهاي مودتآميز با روحانيان برجسته رد و بدل كرد. رهبران آنها هم نمايندگاني نزد او فرستادند و برخي اصلاحات آموزشي مورد پسند روحانيت را اجرا كرد.
آيتالله بروجردي به عنوان برجستهترين نماينده جريان اصلي روحانيت گرچه طرفدار عدم دخالت در امور سياسي بود و در اين زمينه تا آنجا پيش رفت كه در سال 1328 نشستي براي ممنوع كردن مداخله علما در مسائل سياسي تشكيل داد؛ ليكن وسعت نظر و خدمات نوين وي در امور آموزشي و مذهبي را نبايد نايده گرفت.
دوران زعامت آيتالله بروجردي با شكوفايي حوزه همراه بود. وي در رشته فقه مكتب جديدي به وجود آورده بود كه از آثار و از حوزههاي فقهي مشهور فراتر ميرود. اما قابليتهاي او در زمينه مديرت و مسائل مالي نيز به همين اندازه اهميت داشت. به منظور كمك به حوزه، براي اولين بار يك دفتر مركزي براي جمعآوري كمك از اطراف واكناف كشور تشكيل شد و برآورد مي شود كه در سال 1340 ماهانه 5 ميليون ريال به قم ميرسيده است. اين عوايد امكان ايجاد بناهاي جديد را در قم (مثل مسجد اعظم كه در جوار حرم حضرت معصومه (ع) به دستور آيتالله بروجردي ساخته شد) و شهرهاي ديگر فراهم ساخت و افزايش عمده طلاب حوزه كه در زمان مرگ آيتالله بروجردي به ششهزار نفر ميرسيد نيز كمك كرد.
آيتالله بروجردي وسعتنظر فوقالعادهاي داشت. وي از مدارس جديد كه در آنها علوم طبيعي همراه با تعليمات ديني تدريس ميشد، حمايت كرد. هيأتهايي به كشورهاي مختلف آفريقا، آسيا و اروپا اعزام نمود و براي تقويت نظرگاههاي سني و شيعه با جامعهالازهر مصر مناسبات دوستانه برقرار كرد.
در زمان مرجعيت آيتالله بروجردي براي اولين بار از قم مبلغ به خارج رفت. طلاب با آموزش زبانهاي بيگانه و اعزام به كشورهاي مختلف به عنوان سفيران فرهنگي و ديني حوزه علميه شيعي ايران، در شناساندن پويايي مذهب شيعه گامهاي موثري برداشتند.
بزرگترين انديشوران روحاني در روزگار ما، كه نقشهاي متفاوت و عظيم در دگرگوني انديشه و سياست ايفا كردند، دوران جواني و تكوين فكري خود را در همين زمان طي نمودند. بسياري از آنان مستقيماً شاگرد آيتالله بروجردي بودند. رواج مطالعات جديد، ارتباط روحانيون زبده با كشورهاي خارجي، تاسيس موسسات و كتابخانههاي پررونق، نزديكي روحانيون با دانشگاهيان متدين، توجه برخي از رجال دانشمند و روحاني به مراكز دانشگاهي، تأليف كتب ديني به زبان فارسي با نثر ادبيات نوين به منظور استفاده عموم مردم، بالاخره انتشار نشريات مذهبي با مباحث و مطالب متنوع، بخشي از دستاوردهاي دوران زعامت آيتالله بروجردي و در واقع بخشي از رخدادهاي تاريخي اين دوران مي باشد.
محقق معاصر آقاي علي دواني، آمار تقريبي و نمونهاي از انتشارات حوزه علميه قم را در مدت 16 سال زعامت آن مرحوم، جمعآوري كرده و اظهار عقيده كرده است كه:
در مدت ياد شده، قريب سيصد جلد كتاب، در رشتههاي مختلف در زمينههاي فقه، اصول، فلسفه، منطق، تفسير، حديث، رجال، درايه، رد بر مذاهب مختلف و مكتبهاي ماديگري ادبيات عربي و فارسي ... نوشته شده است. 1
برخي از اين كتابها، چندين بار و در چند هزار نسخه چاپ شده است و اگر معدل تيراژ را در هر واحد كتاب 2000 بگيريم، در دوران زعامت آيتالله بروجردي، جمعاً 346000 جلد كتاب از طرف حوزه علميه قم در دسترس عموم قرار گرفته است.
مجموع انتشارات فوق كه فهرست آنها به دست ما رسيده است، بالغ بر يكهزار و هجده عنوان كتاب ميشود و اين كتابها به اضافه كتب متفرقهاي كه خود مولفين به صورت انفرادي چاپ كردهاند و تعداد انتشاراتي كه فهرست آنها به دست ما نرسيده است و تقريباً 200 عنوان كتاب ميشود، مجموعاً 1200 عنوان كتاب ميشد و اين رقم با احتساب 5000 نسخه براي هر كتاب كه حداقل تيراژ است به رقم شش ميليون نسخه سر ميزند كه رقم قابل توجهي است.
با درگذشت آيتالله بروجردي، وضعيت مرجعيت در ايران دگرگون شد ونسل تازهاي از علما ميدان يافتند. آنان ضرورتهاي تازهاي را در برخورد با مصالح ديني و سياسي كشور مطرح نمودند و به وفاق دين و سياست نگاه جدي داشتند. به ويژه آنكه در اين زمان، نگرانيهاي اساسي درباره صيانت از بنيادهاي حوزه علميه قم نيز مرتفع شده و اقداماتي عموميتر براي گسترش و تبليغ مسائل ديني، در مقابل فعاليتهاي تجدد طلبانه رژيم شاه مورد توجه جدي قرار گرفت.
در حقيقت ميتوان گفت آيتالله بروجردي نسلي را تربيت كرد كه با دريافت صحيح از مقتضيات زمان توأمان در دو مسير تئوريپردازي و انقلابيگري نقش مهمي ايفا نمودند. گروهي از شاگردان ايشان بنيادهاي تئوريك نيروهاي مسلمان و شيعه را در تقابل با ايدئولوژيهاي رقيب از جمله ماركسيسم و ناسيوناليسم و ليبراليسم طراحي كردند و عدهاي ديگر با ابتناء بر اين تلاش تئوريك، اقدام مهمي در رويكرد سياسي روحانيت و پرچمداري مبارزه با حكومت پهلوي صورت دادند و انقلاب اسلامي را در سه حوزه تدوين تئوري، دگرگونسازي نظام سياسي و مديريت انقلاب و حركت بر آمده از انقلاب اسلامي تغذيه كردند.
پي نوشت :
1ـ عقيقي بخشايشي، يكصد سال مبارزه روحانيت شرق، قم، دفتر نشر نويد اسلام، جلد 4، ص 106.
به نقل از:سقوط، مجموعه مقالات نخستين همايش بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، صص 49ـ 44.