دينداري درست


 






 

سه مرتبه دينداري
 

نکته: بدان که شريعت، گفت (قول) انبيا؛ طريقت، کرد (عمل) انبيا؛ و حقيقت، ديد (بينش) انبياست. سالک بايد اول شريعت را بياموزد و سپس طريقت را به جاي آورد تا به قدر همّت او انوار حقيقت بر وي بتابد. اي دوست! هرکه قبول کند آنچه پيامبر فرموده، اهل شريعت است و هرکه آنچه پيامبر انجام مي داد، انجام دهد، اهل طريقت است و هرکه بيند آنچه پيامبر ديده، اهل حقيقت است. (1)

تقدم شريعت
 

نکته و توصيه: بدان که تنها راه وصول به مقصود از نظر اين بنده، اول تحصيل و آموختن و تکرار درس شريعت و دوم مجاهده (2) و رياضت و مشغول بودن به ذکر است. اول بايد به مدرسه روند و درس شريعت بياموزند؛ چرا که آداب و مقدمات
درک و فهم سخن، در مدرسه حاصل مي گردد. آنگاه پاي در راه خدا نهند و دست طلب به دامن استاد دانا زنند و آنچه از علم طريقت لازم است از وي يادگيرند. (3)

پيروي از شريعت و ترک بدعت
 

توصيه: اي دوست! در علم ومعرفت به هرمقامي که برسي، و در هر مقامي که باشي، نبايد بر عقل و علم خود اعتماد ني و بايد که براي خود طريقي پيش نگيري، و به انديشه خود مذهبي نسازي، يعني در هر درجه از علم و معرفت و مقام که باشي، بايد مقلد پيغمبر خود باشي و دست از شريعت وي بر نداري، چرا که بيشتر اهل بدعت و ضلالت، فضلا و علمايي بوده اند که اعتماد بر علم و عقل خود کرده اند هريک ادعا کردند که آنچه حق است ما داريم، و ديگران برباطلند و ما بر حقيقتيم و ديگران در خيالند.
و تو را به يقين معلوم است که همه آنها بر حق نيستند؛ چرا که حق يکي بيش نيست و چون به يقين دانستي که جمله بر حق نيستند، و جمله مدعي حقيقت هستند، اکنون اگر اعتماد بر عقل و علم خود کني، و خود را بحق نام نهي، يکي از آنان خواهي بود.
احتياط از دست مده؛ يعني شريعت را فرو مگذار که هرکس که شريعت را فرود گذارد، البته پشيمان شود و آن که نفس خود را از گناه باز ندارد و احتياط و دور انديشي به کار نبدد، هر آينه (4) هواي نفس بر او غالب خواهد آمد و او را در دنيا و آخرت زيان ديده خواهد کرد. (5)

طهارت شريعت و حقيقت
 

نکته: تا طهارت شريعت و حقيقت به عمل نيايد، رسيدن به مراد حاصل نشود، اما طهارت شريعت، پاک ساختن ظاهر خود است از ناپاکي ها و آلودگي ها، و پاک
ساختن باطن خود از اعمال ناپسند و اخلاق نکوهيده واصاف زشت. و طهارت حقيقي، از پليدي هاي هستي و خودپرستي رها شدن است. (6)

ترک اباحي گري
 

حديث: امام علي بن الحسين (عليه السلام) فرمود: در شگفتم از کسي که فضيلت را مي جويد، اما واجب را ترک مي کند و اين نيست مگر محروميت از شناخت فرمان الهي و بزرگداشت آن و ترک کردن چيزهايي که خداوند به او امر کرده و براي او برگزيده است. (7)
جمله نغز : حقيقت، درياست و شريعت کشتي، در دريا نشيني بي کشتي به چه پشتي؟(8)

شريعت مقدمه واجب سير و سلوک
 

نکته: چندان که رونده راه حق يک منزل (9) طي مي کند حرکت او در منزل دوم آسان تر مي باشد که طالب علمي که روي به علمي آرد، چون درس اول نيک بياموزد در نوبت دوم درس بر وي سهل تر باشد. هرکه در راهي به منزل اول برود روز دوم در منزل ديگر آسوده تر باشد. اينجا نيز همين است؛ هرکه از عهده احکام شرعي بيرون آمد، از احوال طريقت بهتر خبر يابد و هرکه در شريعت کوتاهي کرده باشد، بدين طريقت هرگز نتواند رسيدن. (10)
معارف هرکه از حدود شرع در گذرد، در خطر هلاک افتد (11)
صراط شريعت بسيار باريک تر و پرخطرتر از صراط آن جهاني است. پس بايد که اندر همه احوال چنان باشي که اگر از احوال رفيع (12) و مقامات خطير (13) بازماني و بيفتي، اندر ميدان شريعت افتي (14)

نزديکي به خداوند، تکليف بيشتر
 

نکته: با بزرگي مقام و نزديکي به خداي، آداب شريعت ساقط نشود؛ بلکه هرچند منزلت بنده بالاتر باشد و به خداوند نزديک تر گردد، به سبب آداب بيشتر مواخذه شود؛ و اين مشهور است ميان خلق که هرکسي به ملوک نزديکتر باشد، از وي آداب بيش از کسي طلب کنند که به ملوک نزديک نباشد. (15)

دوري از ظاهرپرستي
 

توصيه: کارها بسته به ظاهر نيست؛ صورت پرست مباش که بت پرست شوي. هيچ ظاهر پرست از باطن هيچ کار خبر نيافت.
ظاهر بين همچون مردي باشد که بر دريا گذرد بر روي آب؛ از درّ و گوهرها چه خبر دارد؟ مرد غوّاص بايد به قعر دريا رود تا از درّ و جواهر آن خبر يابد، و از آب تلخ و شور و شيرين و معدن درّ و زخم نهنگان، و جنبندگان دريا، و از نفع و ضرّ آن تجربه کرده باشد، و هزار بار جان در خظر نهاده باشد، و قصد درّ يتيم (16) کرده باشد، و چندبار از روي آب به قعر دريا فرو شده باشد، و سنگ ريزه آن و گوش ماهي و استخوان و خاشاک آن بگذاشته باشد، و چند هزار مرواريد خرد و بزرگ، و صدف، و سنگ، و ريگ، و دلوهاي (17) نامرادي از قعر دريا به ساحل آن کشيده باشد، تا آنگاه که نيک از بد بازشناسد، و ظاهر از باطن باز داند، و در از سنگ بازشناسد، و وسواس از يقين بازداند، و اخلاص از ريا بازشناسد، و حق از باطل بازشناسد.
و تا مرد را چشم ظاهر نپوشانند، و چشم باطن وي را سرمه حقيقت درنکشند، و تا ديده باطن وي، به عيب ظاهر ديدن، بينا نگردد، هرگز از اسرار حق و حقيقت بويي به وي نرسد، و هرچه او کند، و گويد همه کفر باشد نه توحيد.
مرد ظاهر بين همچون ناديده اي باشد که هرگز در باغ ملوک و پادشاهان وسلاطين نرسيده باشد؛ چون در باغ ايشان رود، گرد بر گرد تخت و دکان هاي او بن هاي خار بيند، گويد: اين چيست؟ اينجا اين همه خار کشته اند! و سرّ آن نداند، و از باطن آن خار خبر ندارد که در وي چه تعبيه است، و او در باطن چه دارد.
اما وقت بهار که وعده باشد که آن خارها سرّ خويش آشکارا کند، و آنچه در باطن دارد به صحرا نهد، و رنگ و بوي و ذات خويش از باطن به ظاهر آرد، و آنچه از اسرار که در وي تعبيه است آشکارا کند، ناديده در آن وقت، انگشت حيرت در دندان ملامت گيرد، و گويد: آن چه که من مي گفتم؟ اين خار خود اين چنين گل در باطن داشته است، و من از سرّ او بي خبر! (18)

پي نوشت:
 

1- انسان کامل (بازنويسي الانسان الکامل) ص 26.
2- مجاهده: جهاد با نفس،
3- انسان کمل(بازنويسي الانسان الکامل)، ص 63.
4- هر آينه: حتماً به يقين.
5- انسان کامل (بازنويسي الانسان الکامل)، ص 139.
6- حسن دل، ص 63.
7- چراغ راه دينداري (بازنويسي مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه) ص 68.
8- پشت: پشتوانه: مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاري، ج1، ص416.
9- منزل: محل فرود آمدن، جايي که مسافران براي خواب و استراحت در آن فرود آيند. در اينجا منظور مرحله است.
10- صوفي نامه، ص 21.
1- کيمياي سعادت، ج1، صص 64 و 65.
12- رفيع: بلند
13- خطير: خطرناک
14- کشف المحجوب، ص 163.
15- شرح التعرف، ج2، ص 664.
16-درّ يتيم: کنايه از مرواريد بي مانند.
17- دلو: سطل
18- روضه المذنبين، صص 86-88
 

منبع:نشريه گنجينه، شماره 83