حکمتهاي علوي در سروده هاي سعدي (3)
حکمتهاي علوي در سروده هاي سعدي (3)
کلام سعدي و امير کلام
به صدق وارادت ميان بسته دار
زطامات ودعوي زبان بسته دار
قدم بايد اندر طريقت نه دم
که اصلي ندارد دم بي قدم
(سعيد، 1380، ص181)
علي (ع) فرموده است: واتعظوا بمن کان قبلکم قبل ان يتعظ بکم من بعدکم (واز پيشينيان خود پند گيريد پيش از آنکه پشينيان از شما عبرت گيرند؛ شهيدي، همان، خطبه 32، ص 33) که نظير آن در شعر سعدي چنين آمده است:
پند گير از مصائب دگران
تا نگيرند ديگران زتو پند
(سعدي،همان،ص 145).
دربخش حکمتهاي نهج البلاغه مي خوانيم: ان الله عبادا يختصهم الله بالنعم لمنافع العباده فيقرها في ايديهم ما بذلوها (همانا خدا را بندگاني است که آنان را به نعمتها مخصوص کند، براي سودهاي بندگان . پس آن نعمتها را در دست آنان وا مي نهد چندانکه آن را ببخشند؛ شهيدي، همان، حکمت 425،ص 437) وسعدي درديباپه گلستان چنين سروده است:
حکمت محض است اگر لطف جهان آفرين
خاص کند بنده اي مصلحت عام را
(سعدي ،همان، ص16)
درنهج البلاغه آمده است المرء مخبوء تحت لسانه (آدمي زير زبانش نهان است؛ شهيدي، همان ، حکمتهاي 148 و 392) که سعدي درموارد بسياري بدين مضمون اشاره کرده است، از جمله:
تا مرد سخن نگفته باشد
عيب وهنرش نهفته باشد
(سعدي،همان، ص20)
:يا
زبان دردهان ، اي خردمند، چيست؟
کليد در گنج صاحب هنر
چودربسته باشد چه داند کسي
که جوهر فروش است يا پيله ور
(همان، ص14).
و:
چون نداري کمال وفضل، آن به
که زبان دردهان نگه داري
آدمي را زبان فضيحه کند
جوز بي مغز را سبکساري
(همان، ص135).
علي (ع) درحکمت 56 (ص 370) چنين مي فرمايد: الغني في الغربه وطن والفقر في الوطن غربه (توانگري درغربت چون در وطن ماندن است وتهيدستي در وطن غربت) وسعدي درگلستان سروده است:
وآن را که بر مراد جهان نيست دسترسي
درزاد بوم خويش غريب است وشناخت
(سعدي ،همان،ص 81)
درحکمتهاي حضرت (ع) آمده است: الشد بالقد ولا مقارنه الضد (بسته با بند و زنجير بهتر که همدمي با ناجنس؛ تميمي آمدي، همان، ص 432) وسعدي درگلستان چنين اشارت کرده است:
پاي در زنجير پيش دوستان
به که با بيگانگان دربوستان
(سعدي، همان، ص60)
يا در بيت:
با تو مرا سوختن اندر عذاب
به که شدن با دگري دربهشت
(همان، ص 111)
علي (ع) درغررالحکم فرموده است: لا راحه مع الحسد (با حسد هيچ آسايش ممکن نيست؛ تميمي آمدي، همان، ص 300) وسعدي درگلستان آورده است:
توانم آنکه نيازارم اندرون کسي
حسود را چه کنم؟ کو ز خود به رنج درست
بمير تا برهي اي حسود کين رنجي است
که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست
(سعدي، همان، ص 24).
درنهج البلاغه، درحکمت 412 (ص 434)، چنين آمده است: کفاک ادبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غيرک (درادب نفست اين بس که واگذاري آنچه را از جز خود ناپسند شماري). درگلستان چنين مي خوانيم: «لقمان را گفتند : ادب از که آموختي؟ گفت: از بي ادبان» (سعدي،همان، ص 55).
علي (ع) درغررالحکم مي فرمايد: لا تودع سرک جاهلا فيزل و لا حازما فيخون (راز خود را به نادان مسپار که مبادا بلغزد ودر اختيار داناي دور انديش نيز منه که مبادا خيانت ورزد؛ تميمي آمدي، همان، ص 320) وسعدي سروده است:
سخني درنهان نبايدگفت
که بر انجمن نشايد گفت
(سعدي، همان، ص131).
علي (ع) درنامه خويش به مالک اشتر (نامه 53، ص 328) مي فرمايد لا يکونن المحسن والمسي ء عندک بمنزله سواء فان في ذلک تزهيدا لاهل الاحسان في الاحسان وتدريبا لاهل الاساء علي الاساءه (ومبادا نکوکار وبدکردار در ديده ات برابر آيد، که آن رغبت نکوکار را در نيکي کم کند، وبدکردار را به بدي وادار نمايد).وسعدي چنين مي گويد:
رحم آوردن بربدان ستم است برنيکان وعفوکردن از ظالمان جور است بردرويشان.
خبيث را چو تعهد کني وبنوازي
به دولت تو گنه مي کند به انبازي
(سعدي ،همان، ص 144و145)
علي (ع) درحکمت 134 (ص 385) چنين مي فرمايد: لا يکون الصديق صديقا حتي يحفظ اخاه في ثلاث في نکبته وغيبته و وفاته (دوست از عهده دوستي برنيايد تا برادر خود را در سه چيز نپايد: هنگامي که به بلا گرفتار شود، هنگامي که حاضر نبود، هنگامي که درگذرد). سعدي دربوستان سروده است:
رفيقي که غايب شد اي نيکنام
دو چيز است ازو بررفيقان حرام
يکي آنکه مالش به باطل خورند
دگر آنکه نامش به زشتي برند
(سعدي،همان،ص305)
درحکمت 224 حضرت (ص398) آمده است: وباحتمال المون يجب السودد (وبا تحمل رنجها سروري به دست آيد) وسعدي چنين آورده است:
تا رنج تحمل نکني گنج نبيني
تا شب نرود، روز پديدار نباشد
(سعدي، همان، ص 446)
درحکمت 222 (ص398) مي خوانيم : من اشرف افعال الکريم غفلته عما يعلم (از شريف ترين کردار مرد بزرگوار آن است که از آنچه مي داند غفلت نمايد) وسعدي در بوستان چنين سروده است:
فرا مي نمايم که مي نشنوم
مگر کز تکلف مبرا شوم
(سعدي،همان، ص 268).
دراشعار ديوان منسوب به علي (ع) مي خوانيم:
ما فات قضي وما سياتيک فاين
قم فاغتنم الفرصه بين العدمين
(آنچه از دست رفته سپري شده وآنچه در آينده مي آيد نامعلوم است. پس برخيز و فرصت را در ميان دو عدم [مرحله پيش از زادن و مرحله مردن] غنيمت شمار؛ دامادي، 1371، ص68) وسعدي در گلستان نوشته است: «جان درحمايت يک دم است و دنيا وجودي ميان دو عدم» (سعدي ، همان، ص140).
در ديوان منسوب به حضرت علي (ع) آمده است:
فکم من صحيح مات من غير عله
وکم من مريض عاش دهرا الي دهر
وکم من فتي يمسي ويصبح آمنا
وقد نسجت اکفانه وهو لا يدري
(بسا تندرستي که بي هيچ دردي بمرده و چه بسا بيماري که روزگاري دراز زيسته است. بسا مردي که آسوده شام و بام کند ونداند که جامه گورش بافته اند؛ ديوان امام (ع)، 1373، ص 260) وسعدي درگلستان سروده است:
شخصي همه شب بر سر بيمار گريست
چون روز شد او بمرد و بيمار بزيست
(سعدي، همان، ص 53)
خاتمه
ابن ابي الحديد (بي تا)، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، دار الاحياء الکتب العربي ، بيروت.
نهج البلاغه وگرد آورنده آن (بي تا)، بنياد نهج البلاغه ، تهران.
تميمي آمدي، عبدالواحد ( 1366)، تصنيف غررالحکم ودررالکلم ، دفتر تبليغات اسلامي، قم. جا حظ، عمرو بن بحر (1409ق)، البيان والتبيين، تحقيق حسن السندوسي، انتشارات اروميه، قم.
الحسيني، عبدالزهراء (1395ق)، مصادر نهج البلاغه واسانيده ، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت.
حسنيي شهرستان، هبه الدين محمد علي (1373)، درپيرامون نهج البلاغه ، ترجمه عباس ميرزاده اهري وتصحيح علي دواني، دفتر انتشارات اسلامي ، قم.
دامادي، محمد (1371)، مضامين مشترک در ادب فارسي وعربي، دانشگاه تهران، تهران.
ديوان امام علي (ع): سروده هاي منسوب به آن حضرت (1373)، تأليف قطب اليدن ابوالحسن بيهقي نيشابوري کيدري، ترجمه ابوالقاسم امامي، اسوه، تهران.
سعدي، مصلح بن عبدالله (1380)، کليات (ازنسخه تصحيح شده محمد علي فروغي)، به کوشش محمد صدري، نشر نامک، تهران.
ــــــــ(1384)، کليات (از نسخه تصحيح شده محمد علي فروغي)، شقايق، تهران.
شوشتري ، محمد تقي (1368)، بهج الصباغه في شرح نهج البلاغه، بنياد البلاغه، تهران.
شهيدي، سيد جعفر (1370)، ترجمه نهج البلاغه، چ2، سازمان انتشارات وآموزش انقلاب اسلامي، تهران.
مطهري، مرتضي (1379)، سيري درنهج البلاغه ، مجموعه آثار، ج16، صدرا، تهران.
معين، محمد (1375)، فرهنگ فارسي، اميرکبير، تهران.
يمني، يحيي بن حمزه (1415ق)، الطراز: المتضمن لاسرارالبلاغه وعلوم حقائق الاعجاز،مراجعه محمد عبدالسلام شاهين، دارالکتب العلميه ، بيروت.
پينوشتها:
1- استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد ورامين، پيشوا
منبع: نشريه النهج شماره 27و 28
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}