دمي با ابراهيم حسن بيگي


 

نويسنده:اکبر رضي زاده
منبع:راسخون



 
«هيچ کس چيزي نمي دانست، هيچ کس؛ حتي مصطفي، بي آنکه از ماجرا بويي برده باشد، سرش را تکان مي داد و اطراف را مي پاييد.
تنها فؤاد بود که وقتي به چهره وحشتزده فريد نگاه کرد، استکان جاي رادر نعلبکي گذاشت. چشمهايش تنگ شدند و پره هاي بيني اش لرزيدند. فريد مانده بود که در جمع حرفش را بزند و خبر را بگويد و يا اينکه تعدادي از اهالي آبادي را تک تک خبر کند. قهوه خانه آبادي جاي امني براي خبررساني نبود...»
اما راستي خبر چه بود که «ابراهيم حسن بيگي» با آن نگاه ژرف و وسواس فراوان مي خواست در داستان «کوه و گودال » نه تنها به اطلاع تک تک اهالي آبادي داستانش برساند، بلکه مي خواست من و شما خواننده داستان زيباي کوه و گودال را نيز از آن مطلع سازد؟!
ولي حسن بيگي از آن دست نويسنده هاي تازه کار نيست که هر چه در مشت پنهان کرده را بطور ناگهاني به رؤيت مخاطب برساند، تا خواننده به او کلک زده و داستان را نيمه کاره رها کند. بلکه خواننده را تا نقطه ي ختم داستان به دنبال خود مي کشد تا بگويد ماجرا از چه قرار بوده و خبر اصلي چيست! ...
«ابراهيم حسن بيگي» در اول خرداد 1336 خورشيدي در گرگان متولد شد و سال ها در ترکمن صحرا به معلمي اشتغال داشت.مدتي هم مدير توليد راديو گرگان بوده است.
فعاليت در گروه فرهنگي جهاد سازندگي در دوران جنگ ايران با حزب بعثي عراق سبب اقامت چهار ساله اش در کردستان شد. چندي نيز کارشناس ادبيات در حوزه ي هنري و انتشارات مدرسه بود.
اکثر داستانهاي اين نويسنده ي خوش نام فضايي اقليمي دارند و از منظري ديني گزارش مي شوند.
ماجراي اغلب داستان هاي «چته ها، 1367» و «کوه و گودال، 1368» و داستان بلند «نشانه هاي صبح، 1376» در کردستان رخ مي دهد.
سلسله رويدادهاي داستان هاي مجموعه «جشن گندم» و رمان «سال هاي بنفش، 1374» در ترکمن صحرا اتفاق مي افتد.
رمان زيباي «ريشه در اعماق، 1373» ابراهيم حسن بيگي درباره رزمنده اي است که در بحران جنگ موجي شده و حال در فضاي بومي بلوچستان، زندگي مي کند. اين رمان بخوبي آثار مثبت و منفي جنگ را به تصوير کشيده است.
اين نويسنده ي با تجربه آثاري هم براي نوجوانان قلمي کرده که جملگي ارزش خواندن و لذت بردن دارند.
از ديگر کارهاي حسن بيگي: رمان «اشکانه، 1383»، مجموعه «معماي مسيح، 1371»، نقدي با نام «کينه ي ازلي بر رمان رازهاي سرزمين من» نوشته ي «دکتر رضا براهني»، و همچنين گزيده ي داستان هايش را در سال 1378 منتشر کرده است.
گفتني است ابراهيم حسن بيگي براي نگارش رمان «ريشه در اعماق» برنده ي جايزه «بيست سال ادبيات داستاني» شده است.
کوتاه سخن:
حسن بيگي نمونه ي بارز يک نويسنده ادبيات جنگ است، که با فضاها، رويدادها، ديالوگ ها و شخصيت هاي داستان هايش تصاوير جنگ ايران و عراق را زنده نگه داشته است.
آغاز داستان «کوه و گودال» حُسن مطلع اين نوشتار قرار گرفت. حُسن ختام آن را بريده اي از داستان «اشکانه» قرار مي دهيم:
«... جايي نشست که قرار بود محل اصابت خمپاره باشد. گروهبان عراقي، گراي هدف را در دست داشت و يکي از انگشت هايش تا نيمه در حفره ي بيني اش بود.
سيد حسين روي خاکريز نشسته بود و روحش از خمپاره اي که قرار بود به زودي شليک شود خبر نداشت. گروهبان عراقي هم فکر نمي کرد کسي آن دورها روي خاکريز نشسته باشد و به کسي فکر کند که دوستش دارد؛ به اشکانه...»